سرشاخ شوید
سربهسر رقیب بگذارید. پیدرپی به سرش ضربه بزنید. اینطوری اعصابش بهم میریزد؛ حتی اگر اعصابش از پولاد باشد، بالاخره جایی خرد میشود؛ خرد و خاکشیر. اگر فرد نجیبی است، نقطهٔ ضعف نجبا خشم در برابر بیانصافی و بیشرمی و وقاحت دیگران است. پس در مناظره وقیح و بی شرم و بیانصاف باشید و این بیانصافی را تکرار کنید. بهترین کارهایش را بدترین کارها جلوه دهید و بدترین کارهایتان را بهترین کارها. مثلاً اگر رقیبتان مخفیانه کارهای خیریه میکند، این کار او را ریاکاری و تلاش برای مردمفریبی جلوه دهید.
این باعث خشم او میشود، وقتی خشمگین شود، خوب نمیتواند تشخیص دهد و شاید به چیزچیزگفتن بیافتد. سرشاخ شوید و وقیح باشید تا رقیب را به چیزچیزگفتن بیاندازید.
دو خم را بگیرید
اگر رقیب ادعاهای بزرگ کرد، لازم است که دو خمش را بگیرید. خیلی ساده بگویید «دو تاش را بگو». این «دوتاش را بگو» بسیار مؤثر است. چون معمولاً ادعاهای بزرگ وقتی به مصداق میرسند، حتی یکی هم زیاد است. یا اگر مصداق داشته باشد، مصداق تقولق است. اگر بتوانید کاری کنید که رقیب ادعایش را گستردهتر کند، آنگاه دوخمزدن روی رقیب سادهتر است.
تهاتر کالاهای گوناگون با کشورهای دیگر میتواند جایگزین مناسبی برای مبادلات ارزی شود
• به غیر از تعویض نونخشک با نمک، دو تا کالاشو بگو؟ دو تا کشورشو بگو؟صدها کشور به ما پیام دادند که ما میخواهیم از الگوی مدیریتی شما برنامه برداریم
• دو تا شو بگو. صد تا هم نمیخواد، دو تا شو بگو.
درختکنش کنید
یک قانون بنیادیل [دلم میخواد به بنزین بگم بنزیل] دربارهٔ مناظره و اصلاً دربارهٔ باورها این است که ادعایت را کوچک نگهدار. داس را بردار و شاخوبرگهای اضافی را بزن. مثلاً من میگویم «ممدآقا دیروز که اومدی تو بقالی سرکوچه، با پسر اوسحسن باید بهتر صحبت میکردی. البته بگما ممدآقا تو آدم خیلی خوشاخلاقی هستی و همه از اخلاقت تعریف میکنن، فقط و فقط اون یه مورد یه نموره خوش نبود. اوسحسن هم که رفیق جنگته» ادعا چیست؟ این نیست که ممدآقا بداخلاق است. این نیست که ممدآقا با بچهها همیشه بدرفتاری میکند. این نیست که ممدآقا با اوسحسن رابطهشان شکرآب است و … ادعا فقط این است که رفتار خاص دیروز ممدآقا با پسراوس حسن خوب نبود و بس. اما اگر به ممدآقا بگوییم ممدآقا تو بدرفتاری، میتواند دهها مورد خوشاخلاقی را نشان دهد. یا بگوییم تو با اوسحسن کارد و پنیری، بگوید من رابطهام با اوسحسن کره-مرباست. خلاصه میخواهید گیر نیافتید، ادعا را تا میتوانید کوچک و کوچک کنید. خب؟ توی مناظره این را بر عکس کنید. یعنی ادعای رقیب را تا میتوانید گسترش دهید، هر چه بزرگتر، بهتر. ادعای رقیب را نگذارید نهال بماند، آبش دهید، درختش کنید، شاخ و برگ بهش بدهید، بعد درختکنش کنید.
شما میفرمایید ادعای آقای تورانی ابلهانه است؟ این توهین به قوم توران است. آقای تورانی نماینده قوم توران است و شما به قوم توران توهین کردهاید.
ادعا میکنید که جرج بوش بمب اتم را در هیروشیما نیانداخت؟ یعنی شما دارید دامن آلودهٔ جرج بوش را پاک میکنید؟ مگر همین جرج بوش نبود که به عراق حمله کرد، به افغانستان لشکرکشی کرد؟ یعنی شما همهٔ جنایات جرج بوش در عراق و افغانستان را تطهیر میکنید؟ شما چرا جنایات آمریکا در جنگهای مختلف را توجیه میکنید؟
این چه سخنی است که هایدگر فیلسوف بزرگ قرن بیستم بود. هایدگر با نازیها در جنایات هیتلر همدست بود و تعریف شما از فلسفهٔ هایدگر به معنای حمایت از فاشیسم است.
فتیلهاش را بپیچانید
نباید گذاشت رقیب فقط دربارهٔ موضوع مشخصی صحبت کند. تا میتوان باید او را به موضوعات جدید و حتی بحثهای انحرافی کشاند. این قاعدهای ساده است اگر میخواهید در موضوعی پیروز شوید، فقط و فقط دربارهٔ آن موضوع صحبت کنید. طبق این قاعده نباید گذاشت رقیب فقط دربارهٔ موضوع خودش صحبت کند. باید او را سؤالپیچ کرد و این سؤالپیچکردنش معمولاً باعث میشود که از موضوع اصلی خودش دور شود یا به موضوع مرتبط که محل بحث نیست و یا اصلاً به موضوع بیربط. با سؤالپیچکردن و پرسشهای بیربط و باربط میتوان رقیب را از موضوع اصلی که چه بسا رقیب در آن تبحر دارد، دور کرد. اگر این پرسشهای بیربط به زندگی خصوصی فرد و اطرافیانش ربط داشته باشد، معمولاً کارایی بیشتری در انحراف از بحث دارد.
ـ باید با حمایت از نخبگان جلوی مهاجرت آنان را گرفت…
• اگر شما مخالف مهاجرت نخبگانید، چرا دخترخالهٔ خانم شما برای تحصیل به آمریکا رفته است؟ نخبگان چه کسانی هستند؟ اصلا حمایت یعنی چه؟
قفل قیصر
بالاخره هر کسی جایی ضعفی دارد. اگر در مناظره جایی رقیب گیر افتاد و نتوانست جواب درستی بدهد و خواست از جواب طفره رود، نباید گذاشت از این مخمصه در رود. اگر اشتباهی و خطایی و ضعفی در رقیب جستیم، باید همان اشتباه را دست گرفت و ادامه داد. مخاطب خیلی وقتها با تماشای ضعف ادامهدار رقیب، او را بازنده میپندارد. خلاصه اینکه باید روی ضعف رقیب قفلی زد؛ سه قفله.
زمان جنگ شما کشور را مدیریت میکردید؟
•برنامه من دربارهٔ توسعه اقتصادی فئودالیسم تمرکزمحور ناسوسیال….
– پرسیدم که جنگ را شما مدیریت میکردید؟
•ما مناطقی را که جنگ بود، اداره میکردیم.گفتم که توسعهٔ اقتصادی نیازمند برنامهٔ گروگانیسم سربازان امپریالیسم…
– شما استانهای غربی را اداره میکردید؟ استاندار نداشت؟
•با استاندارها و فرماندارها هماهنگ بودیم. فدرالیسم گروگانمحور باعث رشد مناطق کمتر توسعهیافته….
-هماهنگی با استاندار و فرماندار به معنای مدیریت کشور است؟
سر و ته یکی
اگر رقیب برنامهای برای بهبود وضعیت داد، باید کارآیی این برنامه را زیر سؤال برد و نفی کرد. اینگونه به مخاطب القا کرد که روزی که این برنامه شروع میشود، اوضاع خراب است، روزی هم که تمام میشود اوضاع خراب خواهد بود و چه بسا خرابتر شود. سر و ته یکی میگوید اول و آخر برنامهات وضعیت خراب است و سر و تهش یکی است و هیچ کارایی ندارد و چیزی را درست نمیکند. البته درستش این است که مناظرهکننده نگذارد رقیب به ارائه برنامه برسد که بخواهد سر و ته یکیاش کند؛ اما اگر بالاخره هفت هزار صفحه زحمت کشیده بود و یکهو برنامهای ارائه داد، سر و ته یکی فن مناسبی است.
گوسفندانداز
یکی از راههای مؤثر تخریب رقیب در مناظرات، تخریب از طریق معرفی یاران و حامیان نادان و کاناست. بالاخره نادانی و ابلهی بین یاران هر کسی پیدا میشود. همانهایی که وقتی رانندگی میکنند اولین واکنش مردم عادی و شریف سرزمین ما «گوسفند» گفتن به آنان است. اگر این انسانهای گوسفندنما از یاران نزدیک و حلقهٔ دوروبری رقیب باشد، چه بهتر. اگر هم نبود، باز هم کارایی دارد. خلاصه اینکه گوسفندی را بیانداز در یاران رقیب.
– شاید شما خودتان برای مملکت دلتان بسوزد، اما در بین دستهٔ شما کسانی پیدا میشوند که تفکرات واپسگرایانه دارند. مثلاً یکی از اقتصاددانهای نزدیک شما گفته بود که برای خودکفایی در تأمین برنج، زمین ورزشگاه آزادی را تبدیل به شالیزار کنیم و سالانه از آن بیست گونی برنج طارم اعلا برداشت کنیم.
گهواره دیو
گهواره دیو از اسمش روشن است که چه فنی است. باید باورهای رقیب را طوری جلوه داد که تماشاگران باور کنند که پیامدهای این باور و برنامه وحشتناک و هولناک است. یعنی این برنامه و باور گهوارهٔ دیو است و رقیب دایهٔ این دیو است که این گهواره را تکان میدهد و دیو را پرورش میدهد. «یکی بچهٔ دیو میپرورید».
– شما با برنامههایتان کشور را منزوی خواهید کرد و ارتباط با تمام دنیا را قطع میکنید و ایران را بدل به کرهٔ شمالی دوم میکنید.
– من؟ برنامه شما چیزی جز وادادگی نیست و نتیجهٔ این وادادگی استعمار کشور است و غارت منابع ملی و عقبماندگی.
اشگل گربه
یکی از مؤثرترین راههای پیروزی در مناظرات، این است که در جای مناسب برچسب مناسب و تککلمهای را چسباند به رقیب. مخاطب معمولاً بحثهای تخصصی و نقد و ایرادها و استدلالها و پاسخها را فراموش میکند و حتی گاهی برایش خستهکننده است. اما اگر یکی به دیگری تکهای ناب بیاندازد و مثل گربه روی صورتش خنج بکشد و روی صورت رقیب رد سرخ به جا بگذارد، تأثیرش از دهها استدلال و نفی استدلال قویتر است. در مناظرات ۹۲ و ۹۶ نمیتوان از تأثیر دو واژه «گازانبری» و «لوله» نگفت. حتی شاید تنها کلماتی که از آن مناظرات به یاد مانده است، همین «گازانبری» باشد. نیازی به استدلال نیست برای پیروزی، مثل گربه پنجول بکش و ردش را روی صورت رقیب به جا بگذار. لوله میشود.
خورجین تکون
مناظرهکننده باید خورجین رقیب را تکان دهد. تهِ خورجین معمولاً خرده آشغالهایی پیدا میشود. تهِ خورجین همهمان خردهآشغال است چیزی شبیه «گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنکه هست گیرند» یا … همهشون …ی است [به پاس ادب سترده شد] مناظره کننده با تکان دادن خورجین، زشتیها و آشغالها و فسق و فجور و فَساد و مسادهای رقیب را که در نوجوانی و جوانی و بزرگسالی انجام داده است، نمایش میدهد. کسی که وارد سیاست میشود باید زیپ سه جا را ببندد و اگر این سه زیپ را نبندد، در تشک خورجینتکون خواهد خورد. اگر هم توی خورجین رقیب چیزی پیدا نشود، بالاخره قوم و خویشی پیدا خواهد شد که تهِ خورجینش چیزی پیدا شود. این فن در ادبیات سیاسی ایران به فن «بگم بگم» هم مشهور است.
• بگم؟ بگم؟ اینجا پروندهٔ یکی از نزدیکان شماست. بگم که این نزدیکان شما با آنکه کتاب مستطاب جوانان چرا را خوانده بود؛ اما باز هم … باید استغفار کرد. شما که نمیتوانید نوجوانان نزدیک خود را تربیت کنید و راهنمایی کنید، چطور میتوانید رئیس سازمان نوجوانان سازمانیافته نخبهپرور سیستم پرداز شوید؟
• ز گهواره تا گور دانوش! این فردی را که ریاست محترم جومهورو به عینوان وزیر آمیزش و پیرویریش موعارفو کردهان، در زامان تخصیل در میدرسه راخنمایی پرِگار زیر نشومنگاه همکلاسی خود گوذاشته. [رئیس مجلس: وقت شما تمام است] آقای رئیس جوهمور! ای نمایندهای که عقبت را کردهای به ما! چگونه این فرد صالاحیت دارد وزیر آمیزش و پیرویریش باشد؟ به عشق حسین بگو یا حسین
مشک سقا
مشکسقا معمولاً پیشفنِ خورجینتکون است. اگر یکسره طرف را خورجینتکون کنیم و بگمبگم راه بیاندازیم، مخاطب چهرهای خشن و غیررحمانی از ما در ذهنش نقش میبندند. باید قبلش مشک سقا زد. مشک سقا در واقع زدودن چهرهٔ ناپسند از خودمان است در نزد مخاطب. با مشک ابتدا به رقیب آب میدهیم و مهربانی خود را به نمایش میگذاریم و بعد خورجینتکونش میکنیم. «آب طلبنکرده همیشه مراد نیست|گاهی میبرند که قربانیات کنند» خلاصه مشک سقا همان آب طلبنکردهای است که میخواهند بعدش چاقو بیخ گلویتان بگذارند. پس هر وقت رقیب مهربانی پیشه کرد، بترسید.
– آقای رقیب! من به شما علاقه دارم، همه از میزان محبت من به شما خبر دارند [پوشه را باز میکنند و میان برگهها میگردد و کاغذی را بیرون میکشد] اینجا پروندهٔ یکی از نزدیکان شماست….
برات کلندون
برات کلندون وقتی است که گیر افتادهایم و حریف روی ما خیمه زده است و هر آن احتمال دارد که ما را فیتو کند و بتاباند. باید دست حریف را که بر سینهمان چنبره زده جدا کنیم و دستش را از کار بیاندازیم و به جای اینکه او ما را بتاباند، ما با استفاده از شانهها هم خودمان و هم او را بتابانیم. سعداللهیف در فینال ۲۰۲۱ به اسنایدر آمریکایی براتکلندون زد. در مناظره هر جا در مخصمه گیر کردیم و رقیب روی ما خیمه زده بود، باید او را درون مخصمه کشاند. یعنی باید پاتک زد و با حملهٔ رقیب خودش را گیر انداخت.
• برنامه شما تکیه به خارج است و به جای تولید داخلی، میخواهید به خارج وابسته باشید. وابستگی به خارج باعث تضعیف تولید داخلی میشود.
• برنامهٔ تولید داخلی را نفی نمیکند. اما شما میخواهید راههای رابطه با جهان را ببندید و خیال میکنید باید در همه چیز و همه عرصهها فقط و فقط خودمان تولید کنیم. هیچکشوری نمیتواند با بستن مرزهایش پیشرفت کند. همانطور که دنیا به برخی ساختهها و مواد اولیه ما نیاز دارند، ما هم به آنها نیاز داریم.
توی المپیک و هر چه هست
عبدولی بعد اینکه حقش را خوردند توی المپیک، یکی از ماندگارترین جملات المپیک را گفت. [به پاس ادب سترده شد] عبدولی همهٔ زندگیاش و همهٔ معنای زندگیاش المپیک بود و وقتی رؤیایش را سوزاندند، نه تنها المپیک بلکه «هر چه هست» برایش پوچ شد. اما چطور شکست خورد؟ توی تشک شکست نخورد، هیئت داوران شکستش داد. جام جهانی ۲۰۰۲ کره-ژاپن یادتان است؟ کره با ناداوری سه بازی را آمد بالا. ایتالیا و اسپانیا و پرتغال سه قربانی ناداوری به سود کره بود. گاهی راه شکست رقیب، توی تشک و توی زمین نیست، باید دم داور را از قبل ببینی. تهش این است که عبدولی بگوید: [به پاس ادب سترده شد]
البته این همه فنهای مناظره نیست. بزکش، لنگ، رودست مقابل، کنده حصیرمال، افلاک، آفتاب مهتاب، سگک دوبل، دست در کنده، سالتوبارانداز، عقربک و…. هم فنونی هستند که گاهی مناظرهکنندگان به کار میگیرند. پیروزی در مناظره به اندکی وقاحت نیاز دارد.
این متن در شماره ۲۳ نشریه طنز سه نقطه منتشر شده است.