در حالت عادی، میان برگزاری یک مسابقه فوتبال و سوگواری محرم هیچ رابطهای نیست. در فوتبال امکانِ شادی هست؛ یک شادی موقت. نمایش این شادی -در مسابقاتی که قهرمان را مشخص نمیکند- چند دقیقه بیشتر نیست. [نمایش شادی با اصل شادی متفاوت است]
برگزاری مسابقه فوتبال در زمان سوگواری محرم در نگاه عدهای از متدینان ناپذیرفتنی است. اینگونه استدلال میکنند که «جنس سوگواری از غم است و در فوتبال امکان نمایش شادی است و نمایش شادی، توهین به سوگواری است. سوگواری مقدس است و فوتبال امری زمینی؛ پس باید فوتبال را کنار نهاد.»
این استدلال را نمیتوان به تمامه رد کرد و نمیتوان به تمامه پذیرفت. در سرزمین ما سوگواری امری محترم است و به پاس آن، برخی فعالیتهای روزمره را تعطیل میکنند. این مسئله را عرف تعیین میکند. عرف نمیپذیرد که در روز تاسوعا و عاشورا همه نانواییها و بقالیها و مکانیکیها تعطیل باشند. تعطیلی همه امور، معیشت مردم را سخت میکند. خود عرف حد نگه میدارد. بازار تعطیل است؛ اما جاهایی هست که کار مردم لنگ نشود. همان مردمی که مُجریان سوگواریاند، خطکشی میکنند و میان جریان معیشت و پاسداشت سوگواری جمع میکنند و ضروریها را از غیرضروری تشخیص میدهند. مثلاً باشگاه کشتی را در نظر بگیرید. یک باشگاه عادی اگر در تاسوعا و عاشورا باز باشد، از نگاه عرف تقبیح میشود؛ اما اگر تیم ملی کشتی برای مسابقات جهانی یا المپیک که یک ماه بعد برگزار میشود، تمرین میکنند و پس از تمرین در مراسمی شرکت میکنند [یا نمیکنند]، عرف این تمرین را مقابل سوگواری نمیبیند؛ زیرا ضرورت آن را درک میکند. این ضرورت را اینگونه تعریف میکنند که اگر تعطیل شود، به زندگی ضربه میزند. در مسائل کمی پیچیدهتر باز هم عرف، راه خود را پیدا میکند. تقارن ایام سوگواری محرم و نوروز را میتوان مثال زد. مردم کوچه و بازار هم به دید و بازدیدهای نوروزی میرفتند و هم به مراسم سوگواری. هم قیمه هیئت را میخوردند و هم آجیل نوروز را. درست زمانیکه عدهای از متدینین نگران این تقارن ناخواسته بودند، مردم راه خود را پیدا میکردند و بدون اینکه سوگواری نفی شود، نوروز را پاس میداشتند.
داستان برگزاری مسابقه فوتبال در ایام سوگواری همین است. مردم میان برگزاری مسابقهای که برنامهاش دست خود ماست و میتوان چند روز اینور آنورش کرد و مسابقهای که برنامهاش دست ما نیست، تفاوت میگذارند. ضرورت عرفی برگزاری را هم درک میکنند.تلاش برای تغییر زمان را میبینند و حتی درک میکنند چرا این تلاش به سرانجام نمیرسد. پس اصل برگزاری یک مسابقه فوتبال را که هم مهم است و هم برنامهاش دست ما نیست، در ایام سوگواری درک میکنند. این مسابقه را میگذارند در دسته رفتارهایی ضروری که باید انجام شود.
عرف مردم، همین مردمی که در دستهها و هیئتها شرکت میکنند، با مسابقهٔ فوتبالی که زمان برگزاریاش دست ما نیست، کنار میآیند و برایشان توجیهپذیر است؛ چنانچه بازیهای اینچنینی پیش از این بوده و به سادگی ماجرا را حل کردهاند و بدون اینکه به احترام و قداست سوگواری ضربه بزند، برگزار شده است. میتوان گفت این بازی هم مثل بازیهای پیشین بیهیچ اتفاق خاصی برگزار میشود و تمام. چنانچه پس از تقارن نوروز و محرم، اتفاق خاصی نبود و به سادگی رد شد.
حساسیت متدینین و علما برای پاسداشت سوگواری درست و ستودنی است؛ اما آنجا که عرف به سادگی میان این مسائل جمع میکند، نباید میان این دو امر، تقابل ایجاد کرد. این تقابل اگر به نفی بیانجامد، این نفی یکسویه نخواهد بود و در نتیجه، شاید فوتبال تعطیل شود؛ اما به سوگواری هم ضربه خواهد خورد. آنجا که ضرورتهای عرفی پیش میآید، راه نفی نیست. سوگواری اگر بخواهد به تعطیلی همه امور بیانجامد، مردم کوچهبازار معترض خواهند شد و این به سود سوگواری نیست. میتوان برخی از خیابانهای شهر را برای دستههای عزاداری بست؛ اما نمیتوان اتوبان تهران-قم را بست. بستن اتوبان زندگی مردم را مختل میکند؛ اما بستن خیابان شهری جایگزین دارد. برگزاری یک مسابقه فوتبال داخلی که برنامهاش با فدراسیون فوتبال ایران است با برگزاری مسابقه فوتبال بینالمللی که برنامهاش را فیفا، چند سال پیش چیدهاست، متفاوت است. خصوصاً آنکه راههایی ساده برای احترام به سوگواری هست.
منتشر شده در دینآنلاین