Posts Tagged ‘مغالطات سیاسی’
مارس 12, 2016
اصل ماجرا
«لیست انگلیسی» و در برابر آن «لیست ضدانگلیسی» عنوانی بود که دلواپسان به دو فهرست انتخاباتی اطلاق کردند. منشأ این عنوان، یادداشتی بود در بیبیسی. یادداشت بیبیسی گزارشی بود از یک کنش سیاسی در انتخابات ایران که خواستار حذف سه تن از بزرگان اصولگرایان در خبرگان بودند. آن یادداشت، گفته بود که آیا چنین چیزی «امکان ریاضی» دارد یا نه و حتی از سختی آن سخن گفته بود. در یادداشت منتشر شده در بیبیسی هیچ توصیهٔ مستقیمی نشده بود که به اینها رأی دهید یا ندهید. خود نویسنده هم تأکید کرده بود «فارغ از ارزش گذاری در مورد «خوب» یا «بد» بودن آن، و گذشته از اینکه به لحاظ سیاسی هم ممکن باشد یا نه، به لحاظ ریاضی تا چه حد ممکن است» نویسنده اذعان دارد که نمیخواهد به کسی توصیه کند این کار را بکند یا نکند. تنها اعداد و ارقام را کنار هم مینهد و میخواهد ببیند چنین چیزی امکان دارد یا ندارد.
نتیجهای که نویسنده میگیرد، امکان یا دشوار بودن این هدف است: «انتظار رای دادن یکپارچه … نیاز به میزانی نامعمول از هماهنگی میان رای دهندگان دارد.» و «البته طبیعتا انتظار رای دادن یکپارچه هواداران فهرست رفسنجانی-روحانی به فهرستی از ۱۶ کاندیدای رقیب محمد یزدی، احمد جنتی و محمدتقی مصباح یزدی (که شامل کاندیداهای به شدت محافظه کار نیز می شود) واقع بینانه نیست.»
حتی جالب اینکه نویسنده راهکاری برای پاتک رقیب مینویسد: «هر رای دهنده اصولگرایی که در فهرست خود علاوه بر آنها نام کسان دیگری را هم بنویسد، بدون آنکه خود بداند به حذف این سه روحانی در فهرست نهایی منتخبان تهران کمک کرده است.» همین راهکار از سوی حامیان لیست موسوم به ضدانگلیسی در روزهای منتهی به انتخابات تبلیغ میشد و فهرستهایی با حذف مشترکین دو لیست تهیه شد.
حمله
یادداشت منتشرشده در بیبیسی بهانهای برای حمله به فهرست «خبرگان مردم» شد. آنها را «لیست انگلیسی» نامیدند. همایش «نه به انگلیس» برگزار کردند. در تریبونها علیه آنان صحبت شد. فهرست مقابل را با عنوان «ضدانگلیسی» تبلیغ کردند و در خیابانها پوستر و بنر «فهرست ضدانگلیسی» را تبلیغ کردند. خواستار توبه فهرست انگلیسی شدند و صدها نوشته علیه آنان نوشتند. همهٔ این حملهها مبتنی بر یک مسئله بود و آن اینکه «انگلیس از یک فهرست خاص حمایت کرده است.»
آیا انگلیس حمایت کرد؟
مستند ادعای حمایت انگلیس از فهرست خبرگان مردم، همان یادداشت بیبیسی بود. در کنار این برخی از گفتگوهای تلویزیون بیبیسی هم به عنوان سند حمایت انگلیس، منتشر شد.
ما به مباحث سیاسی کاری نداریم. به این کار داریم که آیا از آن متن، این ادعا که «انگلیس حامی لیست خاصی است» استخراج میشود؟
متن یادداشت را اجمالاً مرور کردیم. ادعای متن «بررسی امکان ریاضی حذف سه تن از کاندیداهاست» نه توصیه به تلاش برای حذف. متن میگوید برای حذف این سه کاندیدا، باید یکپارچگی رأی فهرستی باشد و این یکپارچگی «ناواقعبینانه» و «نیازمند هماهنگی نامعمول» است و این هدف را «دشوار» میبیند. نویسنده متن، حتی رأی به مشترکین را از سوی حامیان این سه کاندیدا، تلاش ناخواسته برای حذف آنان میشمرد و تلویحاً به گونهای رأی به مشترکین را اشتباه اصولگرایان میشمرد.
میان ادعای متن و ادعای «حمایت انگلیس» فاصلهٔ بسیاری است. اگر بخواهیم میان این دو ملازمه درست کنیم باید این مقدمات را بپذیریم:
۱. در یادداشت بیبیسی، از حذف این سه تن حمایت شده است. تلویحاً یا تصریحاً.
۲. حمایت از حذف این سه تن، حمایت کامل از فهرست مقابل است.
۳. یادداشت نویسندهٔ بیبیسی، موضع بیبیسی است نه موضع نویسنده.
۴. موضع بیبیسی، موضع دولت انگلستان است.
۵. دولت انگلستان، قصد دخالت در انتخابات ایران را داشته است.
۶. در بیبیسی موضعی مقابل یا متفاوت با این یادداشت نوشته نشده است.
۷. هر کس در بیبیسی سخن گوید یا بنویسد، موضع دولت انگلستان است.
۸. بیبیسی قصد فریب ندارد. یعنی بداند که موضع او، در ایران مخالفینی دارد و برای فریب آنان از مخالف خودش برای تخریبش حمایت کند. در صورتی میان این دو ملازمه است که بیبیسی قصد فریب نداشته باشد.
۹. حمایت بیبیسی از یک فرد، به معنای سرسپردگی او به انگلستان است و میتوانیم او را «انگلیسی» بنامیم. میان حمایت شده از انگلیس و «انگلیسی» تفاوت است. و …. [بخشی از این مقدمات برگرفته از وبلاگ بربساط نکتهدانان]
اگر دقت کنیم، نه هر کسی در بیبیسی سخن میگوید موضع بیبیسی است و نه هر سخن بیبیسی موضع انگلستان و نه حمایت انگلستان از فردی، او را انگلیسی میکند. در بیبیسی یادداشتهای دیگری و سخنان دیگری در مقابل این یادداشت موجود است. متن یادداشت هم توصیه به عملی نیست. همهٔ مقدمات نادرست است. تنها چیزی که میتوان گفت این است که با «مغالطه تحریف» برای تخریب رقیب تلاش کرد
هاند. اگر کسی بخواهد از این متن، حمایت از انگلیس و بیبیسی و … را بفهمد، بداند که اینگونه نیست. فقط خواستیم بگوییم میان آن و این رابطهای نیست.
*
منتشرشده در شماره۳۱ روشن
کانال مغالطه:
https://telegram.me/moghaletat

Posted in مغالطات, سیاست کثیف | Leave a Comment »
Tags: لیست انگلیسی, لیست ضدانگلیس, مغالطه تحریف, مغالطات, مغالطات سیاسی, انتخابات خبرگان
ژانویه 30, 2016
اگر نقطهٔ الف را با نقطهٔ ب بسنجیم، نقطه الف یک ناکامی و شکست است. اگر همان نقطهٔ الف را با نقطهٔ جیم بسنجیم، نقطهٔ الف، یک موفقیت و پیروزی است و اگر با نقطهٔ دال بسنجیم، احتمالاً یک فاجعه است.
آلودگی هوای تهران در روزهای نخست زمستان، بهانهای برای انتقاد از دولت یازدهم بود، به گونهای که روزنامههای منتقد چند روز تیتر اولشان، دربارهٔ آلودگی هوا بود. برخی رسانههای حامی دولت در پاسخ به این انتقادها، میزان آلودگی هوا را با سالهای پیش مقایسه کردند. «در سال ۹۲، ۳ روز پاک، ۲۰۲ روز سالم و۱۶۰ روز ناسالم بود و در سال ۹۳، ۱۶ روز پاک، ۲۳۳ روز سالم و ۱۱۶ روز ناسالم بود.» این آمار نشان میدهد که روزهای پاک و سالم افزایش یافته و روزهای ناسالم کم شده است. از دو سنجش متفاوت، دو نتیجه متفاوت بدست آمده است و هر دو هم درست است -اما لزوماً منصفانه نیست- در سنجش اول، آلودگی هوا در دیماه ۱۳۹۴ با نقطهٔ وضعیت مطلوب سنجیده شده است و نتیجهٔ آن ناکامی دولت است. در سنجش دوم آلودگی هوا در سال ۹۳ با سال ۹۲ سنجیده شده است و نشان داده شده که وضعیت بهتر شده است و نتیجه اینکه دولت در مبارزه با آلودگی نسبتاً موفق بوده است. دو استدلال مبتنی بر سنجش، دو نتیجهٔ متفاوت داشته است. اگر با نقطهٔ ب بسنجیم، موفق است و اگر با نقطهٔ جیم ناموفق.
نظرات مختلف دربارهٔ برجام، حاصل همین تغییر نقطهها و تغییر نتیجههاست. اگر دستاورد برجام را با موقعیت مطلوب و آرمانی بسنجیم و در نتیجه امتیازاتی را که از دست دادهایم، در نظر بگیریم، نمیتوان برجام را یک پیروزی خواند؛ بلکه یک عقبنشینی و شکست است. اما اگر برجام را با آنچه پیش از آن بوده، بسنجیم، یک موفقیت است. پیش از برجام، ما تحریم بودیم و اینک نیستیم؛ غنیسازی ایران -ولو محدود- به رسمیت شناخته شده است و … اما نقطهٔ آرمانی آن است که بدون هیچ محدودیتی و دادنِ امتیازی، این حقوق را داشته باشیم. اما برجام با آن نقطهٔ آرمانی فاصله دارد.
یک نمونهٔ فوتبالی را مرور کنیم. تیم ناتینگهام فارست در ۱۹۹۹به لیگ دسته اول سقوط کرد و در ۲۰۰۶ به لیگ دو انگلستان سقوط کرد. آنها در ۲۰۰۹، پس از سه سال به لیگ یک بازگشتند. آیا صعود ناتینگهام فارست از لیگ دو به لیگ یک، موفقیت است؟ با تغییر نقطههای سنجش، نتایج مختلفی به دست میآید. شک نکنید هنگامی که آنها از لیگ دو به لیگ یک آمدند، شادی کردند. این یک صعود و یک جهش و پیروزی و یک گام رو به جلو است و به خودیخود یک موفقیت است. اما اگر جایگاهِ آنان در سال ۲۰۰۹ را با جایگاهشان در سال ۹۸ که در لیگ برتر بودند، بسنجیم، آنها عقبند و هنوز یک تیم ناکامند. اگر یک طرفدار کهنسال ناتینگهام فارست باشیم و به یاد بیاوریم که در میان سالهای ۱۹۷۷-۱۹۸۰، هفت جام به دست آوردند و دو بار فاتح جام باشگاههای اروپا شدند، شاید از صعود از لیگ دو به لیگ یک، کمی شاد باشیم، اما با حسرت به این صعود نگاه خواهیم کرد و حتی این صعود را با سنجش با سالهای آخر دهه هفتاد، نه یک ناکامی بلکه یک فاجعه میدانیم.
این نتایج گوناگون و گاه متضاد، به دلیل نسبی بودن آنهاست؛ صعود به لیگ یک، بالنسبه به ماندن در لیگ دو موفقیت است و بالنسبه به حضور در لیگ برتر ناکامی و در مقایسه با حضور و قهرمان شدن در جام باشگاههای اروپا ناکامی است. برجام بالنسبه به سالهای تحریم و هزینهٔهای سنگین آن و تأیید حق غنیسازی ایران و … یک موفقیت است. اما اگر این را با حالت آرمانی مقایسه کنیم، نمیتوان گفت یک موفقیت است. اما قطعاً گامی رو به جلو است. مخالفین برجام با تغییر نقطههای سنجش و تأکید بر موقعیت آرمانی تلاش میکنند آن را شکست و جام زهر و حتی خیانت جلوه دهند.
در جایی که با نسبتهای مختلف و تغییر نقطههای سنجش، نتایج گوناگون به دست میآید، اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، باید تمام سنجشها را بگوییم. حذف بخشی از این سنجشها، نتیجهای نادرست به ما میدهد؛ خصوصاً اگر این نتیجه را نتیجهای مطلق بدانیم نه نتیجهای نسبی. برای به دست آوردن یک نتیجهٔ درست، باید نسبتها و سنجشهای مهم و تأثیرگذار را بیان کرد و از جمع آنها نتیجه را اخذ کرد. میتوان دربارهٔ آلودگی هوای تهران در یک نتیجهٔ منصفانه اینگونه گفت: اگرچه در این سالها از میزان روزهای ناسالم کاسته شده، اما همچنان مشکل آلودگی کاملاً مرتفع نشده است. ناتینگهام فارست اگرچه از صعودش به لیگ یک شادمان است، اما تا راهیابی به لیگ برتر و قهرمانی دوباره، فاصلهٔ زیادی دارد.
Posted in مغالطات, اندیشه | Leave a Comment »
Tags: مغالطه, مغالطات, مغالطات سیاسی, ناتینگهامفارست, آلودگیهوا, برجام, روشن
ژانویه 14, 2016
آمدن سید حسن خمینی به عرصهٔ انتخابات خبرگان بیحاشیه نبوده است و حتی میتوان گفت اول راه است. دلواپسانِ مخالف سیدِ جوان، علیه او حملههای خود را از همان ساعات اولیه ثبتنام آغاز کردند و طبیعی است که این هجمهها ادامه یابد و شدیدتر خواهد شد. حامیان خمینیِ جوان هم طبعاً وارد این گفتوگوها و بگومگوها خواهند شد. زبان گفتگو درساحت سیاست، زبان برهان نیست، زبان جدل است و جدل در دل خود، مغالطات فراوانی را همراه خواهد داشت. به سادگی میتوان در کلمات موافقان و مخالفان مغالطات را صید کرد. هدف این نوشته موافقت یا مخالفت با سید حسن خمینی نیست. تنها نمونهای آموزشی از مغالطاتی که در این مجادلات بیان شده است، بازگو میشود؛ شبیه اینکه خطای بازیکنی در فوتبال برای آموزش داوران نمایش داده شود بدون اینکه به بازیکن و تیم و … اشاره شود.
بگذریم. پس از اعلام ثبتنام حسن خمینی، دلواپسان بر این مسأله تأکید کردند که او در امتحان خبرگان شرکت نکرده است و چون در امتحان شرکت نکرده است پس اجتهادش محرز نیست. در نتیجه باید او را رد صلاحیت کنند. تاکتیک عملیات حملهٔ یک دلواپسان به حسن خمینی، نفی اجتهاد و دانش فقهی او بود. استدلال آنها اینگونه تقریر میشود: او جوان است و هنوز اجتهاد او محرز نیست. راه احراز اجتهاد، شرکت در امتحان خبرگان است. حسن خمینی در امتحان شرکت نکرده است. پس او صلاحیت شرکت در خبرگان را ندارد.
این استدلال -که بسیار تکرار شده است و نمونههای مشابه فراوانی دارد- دربردارندهٔ «مغالطه انحصار علت» است. این مغالطه آنگاه رخ میدهد که برای یک پدیده، علتهای گوناگونی باشد و استدلالکننده با کنار نهادن دیگر علتها، تنها یکی از علتها را فرض کند و با نفی علت به نفی معلول برسد. مثلاً گفته شود او دچار بیماری ایدز نیست؛ زیرا هیچگاه تماس جنسی نداشته است. در این استدلال علت انحصاری ابتلا به ایدز، تماس جنسی است و وقتی آن نفی شود، ابتلا به بیماری هم نفی میشود. در حالیکه علتهای گوناگون دیگر مانند تزریق خون آلوده و … نیز در میان است. یا این آب گرم نیست؛ زیرا در معرض تابش آفتاب نبوده است. در حالیکه احتمال دارد با آتش گرم شده باشد. به بیان دیگر پدیدهٔ الف، علتهای گوناگونی دارد که با تحقق هر یک از آنها، محقق میشود. آب هم با تابش آفتاب گرم میشود، هم با سماور برقی، هم با آتش هیزم. اما در مغالطه انحصار علت، علتهای دیگر نادیده گرفته میشود و با نفی علت باقیمانده، پدیده هم نفی میشود. بیماری ایدز به علت نبود تماس جنسی، نفی میشود و علتهای دیگر دیده نمیشود.
در داستان حمله به صلاحیت علمیِ سید حسن خمینی برای شرکت در خبرگان، همین مغالطه رخ داده است. برای شناسایی اجتهاد مورد نیاز خبرگان، راههای گوناگونی در قانون آمده است؛ از تأیید صریح یا تلویحی رهبر تا شناخته شدن به اجتهاد و ارائه متن یا کتابی که دلیل بر قدرت اجتهاد فرد است. راه احراز و شناخت اجتهاد افراد برای شرکت در خبرگان، منحصر به شرکت در امتحان نیست. خمینیِ جوان از اوایل دهه هشتاد، دروس سطح حوزه را تدریس میکرده و چهارپنج سالی است که خارج فقه و اصول تدریس میکند. کتابها و مقالات فقهی دارد. بسیاری دیگر از داوطلبان در دورههای پیشین بدون شرکت در آزمون خبرگان تأیید صلاحیت شدند و به آن مجلس راه یافتند. اما دلواپسان برای حمله به خمینی جوان، دیگر راههای احراز صلاحیت برای خبرگان را نادیده میگیرند و با القاء انحصاری بودن احراز در آزمون، میخواهند صلاحیت خمینیِ جوان را نفی کنند و بگویند: «او در آزمون شرکت نکرده است؛ پس اجتهادش ثابت نیست و صلاحیت ندارد.»
دُم:
منتشر شده در شماره ۲۷ روشن
Posted in مغالطات, اندیشه, سیاست کثیف | Leave a Comment »
Tags: مغالطه, مغالطات, مغالطات سیاسی, حسن خمینی, روشن
ژوئن 5, 2015
شهدا؛ کلش واس ماس؛ کلش واس اوناس
«انتشار خبر کشف اجساد غواصان، گرچه جانسوز است و حزنآور، اما درعین حال برکتهای بسیاری هم تا کنون داشته است. یکی از آن برکتها شکستهشدن حصار خودساختهٔ روایت رسمی «دفاع مقدس دولتی» از جنگ است و مجالی که به برکت شبکههای اجتماعی و فضای مجازی برای بروز «دفاع مقدس مردمی» فراهم آمده است.» این را محسن حسام مظاهری توی فیسبوکش نوشته بود. تقریباً همه –ای کاش همه بود- از این شنیدن این خبر بغض کردند. فرقی نمیکرد مؤمن باشند، نباشند؛ طرفدار جمهوری اسلامی باشند یا مخالف؛ خودی باشند یا غیرخودی. میشد همدلی انسانی را –فرای باورها و سلیقهها- در بغضهای پس از این خبر دید.
این تمام ماجرا نبود. عده ای بودند که «همه» را تبدیل کردند به «تقریباً همه». این یکی دو نمونه را نگاه کنید؛ از این سو و از آن سو:
«نمیشود آدم از یک طرف عاشق و دلداده آمریکا باشد و از طرف دیگر برای شهدای غواص عملیات کربلای_چهار که پیکرشان با دستهای بسته در یک گور دستهجمعی تفحص شده است، دل بسوزاند! عشق به آمریکا با دلسوزی برای شهدای غواص کربلای چهار قابل جمع نیست.»
«من به اینا احترام نمیذارم؛ اینا همه به خاطر جمهوری اسلامی رفتن جنگیدن و واسه من مهم نیستن»
فارس بغض و ناراحتی ناهمفکرانش را «دلسوزی نمایی» خواند و کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در بیانیه ای نوشت: «کسانی که روزی در صف آمریکا و عربستان و مقابل مردم عزیز ایران ایستادند و در کشور به دنبال کودتا و براندازی بودند و امروز نیز جزء هم پیمانان امریکا و ارتجاع عرب میباشند، حالا دلسوز غواصان شهید شدهاند.»
استدلال هر دو طرف یکسان است: کسی که مخالف جمهوری اسلامی است، نمیتواند برای شهدا دلسوزی کند.» بدون اینکه بخواهیم درباره درستی و نادرستی این گزاره و آن توییت و آن بیانیه سخن بگوییم، کمی درباره این شکل از استدلال حرف میزنیم.
بسته انگاری؛ به رسمیت نشناختن تک گزارهها
من اسمش را میگذارم مغالطه بسته انگاری. با مغالطه جزء به کل تفاوت دارد. در این مغالطه یک گزاره به صورت مستقل دیده نمیشود؛ بلکه در یک بسته و کل قرار داده میشود و آن کل نفی میشود یا از پیش نفی شده است. بین این گزاره و آن بسته رابطه منطقی وجود ندارد؛ اما ذهن به خاطر همراهی بیرونی این دو، تنها وقتی میتواند گزاره را تصور کند که همراه آن بسته باشد. چند مثال بزنم:
۱. جیم: رضاشاه ایران مدرن را پایه گذاشت. او راه آهن، ثبت اسناد و احوال، قانون مدنی، رادیو، دانشگاه و … را برای اولین بار بنیان نهاد.
دال: شما طرفدار رضاخان و کشف حجاب و ضدروحانیت و دین هستید.
۲. کروبی: چندی بعد آقای احمدی نژاد به عراق تشریف بردند و گفتند آمریکاییها میخواستند ما را بدزدند و ما با نقشه ای آمدیم. آمریکا خبیث و استکبار و هر چی است، اما حساب و کتابی در دنیا هست، اینطور نیست که آمریکا بخواهد کسی را بدزدد، حساب منافع ملیاش را میکند.
احمدی نژاد: ظاهراً آقای کروبی جای امریکاییها نشستند و از آنها دفاع میکنند.
۳. کسی که بگوید معاویه و عمرو بن عاص از نوابغ عرب بودند، دشمن امام علی است.
گویا احمدی نژاد اینگونه استدلال میکند: هر کس بگوید که آمریکا نمیخواست مرا در عراق بدزدد، مدافع آمریکاست. یا در مثال اول هر کس بگوید رضاخان کارهایی برای ایران کرد، طرفدار اوست. در این تفکر مخالفت با کسی به این معناست که نباید هیچگونه خوبی در او دید و موافقت به این معناست که نباید هیچ بدی دید. اگر ما با تفکری مخالفیم باید با هرچیزی که آن تفکر میگوید مخالفت کنیم. اگر در یک گزاره با آن تفکر همراه شدیم؛ انگار با بسته آن تفکر همراه شدهایم.
داستان بیانیه کمیته تفحص و یا آن توییت که میگفت من مخالف جمهوری اسلامیام پس به شهدا احترام نمیگذارم، همین است. نمیتوانند یک گزاره را مستقل از یک بسته تفکری ببینند. بین «فتنه گر» بودن و «احترام به شهدا» هیچ تعارضی نیست؛ حتی ربط نیست. اگرچه گاهی باورها نیازمند پیشباورهایی هست، اما همیشه برای باور به یک گزاره، نیاز نیست به یک بسته باور داشته باشیم.
—
صفحه مغالطه را در فیسبوک ببینید.
این را برای شماره سیزده روشن نوشتم.
Posted in مغالطات, اندیشه | 4 Comments »
Tags: محسن حسام مظاهری, مغالطه, مغالطات, مغالطات سیاسی, ۱۷۵ شهید, بیانیه کمیته تفحص, بسته انگاری, غواصان
فوریه 19, 2015
سورن کییرکگور در ترس و لرز مینویسد: «بیگمان اشکها یک استدلال وحشتناک انسانیاند و گاه کسانی را که هیچ چیز متأثرشان نمیکند منقلب میکنند. در نمایشنامهٔ اوریپید، ایفیژنی میتواند گریه کند؛ در واقع او هم همچون دختر یفتاح باید دو ماه گریه کند، آن هم نه در تنهایی بلکه در پای پدرس و با به کاربردن همهٔ هنرش که «چیزی جز اشک نیست» و با حلقهزدن به دور زانوان پدر به جای تقدیم شاخهٔ زیتون لابهکنندگان.» [ترس و لرز، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، ص ۱۱۶-۱۱۷]
گریستن تنها یک فعل انسانی مانند دویدن نیست. گریه زبان است، متن دارد و از «ماجرایی» حکایت میکند. گریه از خودش فراتر میرود و «چیز» دیگر را روایت میکند. روایتگری گریستن، اشکها را به «یک استدلال» مبدل میسازد؛ به «یک استدلال وحشتناک انسانی». آنچه این استدلال را «وحشتناک» میکند، تآثیری است که بر دیگری دارد. «گاه کسانی را که هیچ چیز متأثرشان نمیکند، منقلب میکنند.» گریه ماجرایی غیر از خودش را روایت میکند، با زبانی که قدرتمند است و میتواند مخاطب را دگرگون کند. «گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم»
اشک، گریه و هر چیزی که بتواند احساسات دیگری را برانگیزد و با برانگیختن احساسات سخنی را بقبولاند، گونهای از مغالطه است.
«اتهاماتی که به ایشان نسبت داده میشود نمیتواند درست باشد. او و همسرش نوهٔ یکی از شهدای بزرگ هستند. خانواده ایشان همواره در کارهای خیر و کمک به ایتام و فقرا بودند.»
«چگونه میتوانید سیاستهای دولت را زیر سؤال ببرید. رئیس جمهور صبحها وقتی به دفترش میآمد، چشمهایش از بیخوابی و خستگی سرخ بود.»
«شما چگونه با انتقال تیم نفت به اراک مخالفید؟ استان مرکزی، زادگاه بنیانگذار انقلاب است. این استان و شهر اراک، شهدای بسیاری را تقدیم انقلاب کرده است.»
«ارتباط احساسات با مغالطات از دو جنبه است: یکی اینکه احساسات گاهی چنان بر انسان غلبه میکنند که عقل و استدلال را از درک صحیح حقایق باز میدارند. جنبه دیگر اینکه با برانگیختن احساسات در مخاطب، از آن برای القای سخن غیرمستدل استفاده شود. سودجویی، غرور، تعصب، حسادت و… همچنین اوصافی مانند عشق، محبت، دلسوزی و .. از احساساتی هستند که زمینهساز این مغالطهاند.»[اصغر خندان، مغالطه، ص ۱۵۱]
مظلومنمایی و وادار کردن مخاطب به دلسوزی و آنگاه چسباندن نان نتیجه به تنور داغ ترحم، از مغالطات رایج در مدارس و دانشگاهها و دادگاههاست. تغییر لحن، گریستن، بیان وضعیت اسفبار و رقتانگیز برای به کرسی نشاندن سخن از مصادیق «مغالطه جلب ترحم» است.
افلاطون کلمات سقراط را در دفاعیهاش نقل میکند. این سخنان نمونه خوبی برای این مغالطه است. سقراط بیان میکند که نمیخواهد از دلسوزی و ترحم مخاطبان بهره ببرد:
«شاید در میان شما کسانی باشند که به یاد بیاورند وقتی که خود به محاکمه کشیده شده و در معرض خطری جزیی قرار گرفتهاند، در برابر دادرسان زاری نموده و اشکها ریخته و حتی برای جلب ترحم آنان کودکان خود را به دادگاه آوردهاند، در حالیکه من با این که در معرض بزرگترین خطرها هستم چنان نمیکنم.
من نیز خویشانی دارم زیرا به قول هومر از درخت بلوط نزادهام و از سنگ بیرون نجستهام، بلکه از میان آدمیان برخاستهام و حتی سه پسر دارم که یکی بزرگ شده است و دو پسر دیگر هنوز کودکاند. ولی هرگز آنان را برای جلب شفقت شما به دادگاه نخواهم آورد.» [دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، ج۱، ص ۳۲؛ مثال از کتاب مغالطات]
حواسمان باشد مغالطات همیشه از جنس کلمات نیستند. گاهی رفتار هستند. سقراط به آوردن کودکان به دادگاه مثال میزند. گریستن، حتی نازک کردن صدای سخنران برای نفوذ در دل مخاطب، تمارض در فوتبال برای فریب داور یا در مغالطه پارازیت، رفتارهایی که باعث سلب ادامه سخن یا کم کردن تأثیر پیام بر مخاطب انجام میشود، از جمله رفتارهای مغالطی هستند.

Posted in مغالطات, اندیشه | Leave a Comment »
Tags: مجله روشن, مغالطه توسل به احساسات, مغالطه جلب ترحم, مغالطات, مغالطات سیاسی, جعفر پناهی, دفاعیه ارسطو
فوریه 5, 2015
کلمه «حمله گازانبری» در مناظرات پیش از انتخابات ۹۲ را به یاد دارید. این کلمه تنها یک گزارش ساده از یک اتفاق نبود. من خیال میکنم یکی از قدرتمندترین استدلالها و ماندگارترین کلمات آن گفتگوها بود. حسن روحانی میتوانست به جای اینکه بگوید: «شما میخواستید با یک حمله گاز انبری قضیه را جمع کنید»، بگوید «شما میخواستید با آنها برخورد نظامی کنید» از جهت نقل گزارش، همان بود. اما تأثیری که بر مخاطب و تماشاگر مناظره گذاشت، هیچگاه در کلمه «برخورد نظامی» نبود.
هر چیزی که مسیر درست فکر کردن را منحرف کند، مغالطه است. کلمه «گاز انبر» این قدرت را دارد، که توجیهات و پاسخهای بعدی محمدباقر قالیباف را تحت شعاع قرار دهد. تماشاگر مناظره هنوز ذهنش درگیر کلمه گازانبر است. این کلمه برایش تازگی دارد؛ آن هم از سوی یک روحانی. حمله گازانبری با برخورد نظامی تفاوت معنایی دارند. برخورد نظامی این معنا را میرساند که نیروهای نظامی در سلسله مراتبشان به این نتیجه رسیدهاند که با این آشوب یا اغتشاش برخورد کنند. اما حمله گازانبری این معنا را نمیرساند. از آن جمع کردن مسأله بدون فکر و یا تلاش برای حل کردن آن برمی آید. معنای مبهمی دارد اما این معنای مبهم خوش نیست و به سوی مسئولیت پذیری و تدبیر عاملین حمله ور میشود.
گاهی یک کلمه میتواند به تنهایی حامل یک استدلال باشد. معانی خاص با ارزش مثبت یا منفی در یک کلمه، به کمک میآیند تا گوینده به نتیجه دلخواهش برسد. تماشاگر بدون اینکه اصل داستان را بداند، «حمله گازانبری» را نمیپذیرد و آن را خطا میشمرد. در آن مناظره اشتباه قالیباف این بود که خود او هم این کلمه را تکرار کرد. غافل از اینکه این واژه به تنهایی قدرت بسیاری دارد.
مغالطه بار ارزشی کلمات، ناشی از این حقیقت است که میتوان قضاوت دیگران را درباره یک موضوع به وسیله بیان آن موضوع با تعبیرهای مختلف عوض کرد. هنگامی که در بیان و توضیح یک موضوع، از کلماتی استفاده کنیم که دارای بار ارزشی مثبت یا منفی باشند و بدین وسیله بخواهیم آن موضوع را پسندیده تر یا ناپسندیده تر از حالت عادی آن نشان دهیم، به این معنا که بدون بار رازشی کلمان آن جمله را بیان کنیم، مرتکب این مغالطه شدهایم.» [اصغر خندان، مغالطات، ص ۱۴۸]
نمونهها و مثالهای بسیاری میتوان در این باره گفت:
«کلمات او چرند و مهمل و مزخرف است.» به جای «در متن او اشتباهاتی دیده میشود»
«من در اعتقادات خود ثابت قدم و استوار هستم و شما نسبت به پیشفرضهای خود لجاجت و تعصب میورزید و او در موضع گیریهای خود یک دنده و کله شق است.» [مثال از کتاب مغالطات] به جای «ما –من و تو و او- بر باورهای خود ماندهایم.»
در عالم سیاست نیز فراوان از این مغالطه استفاده میشود:
«هولوکاست هستهای»، «ترکمانچای هستهای»، «ذلت هستهای» تیترهایی بود که مخالفین دولت یازدهم با توافق ژنو نوشتند. یا در مخالفت با هدفمندی یارانه مخالفین آن را «اقتصاد صدقه ای» یا «توسعه کمیته امداد» مینامیدند.
در این مغالطه، از کلمات جهت دار استفاده میشود. این جهت دهی میتواند مثبت و یا منفی و حتی عاطفی باشد. گوینده با شناخت از ذهن مخاطب، از واژگانی استفاده میکند که مخاطب را بر اساس قضاوتهایش تحت تأثیر قرار دهد و «راه صحیح تفکرش را منحرف کند».
گاهی در یک عرف خاص، کلمه ای بار منفی یا حتی مثبت به خود میگیرد؛ در حالیکه اصل معنایش خالی از ارزشگذاری است یا حتی معنای با ارزش مخالف دارد. مثلاً اصطلاح «انقلابهای مخملی» در رسانه های ما حتی گاهی به عنوان اتهام و برچسب برای افرادی به کار میرود. رسانه ها به گونه ای این واژه را معنا میکنند که گویی «جاسوسی و همکاری با بیگانه و تلاش برای براندازی به سود بیگانه» در معنای آن است. اما معنای آن در عرف سیاسی «انقلاب بدون خشونت و خونریزی» است و در معنای آن، وابستگی به بیگانه جا ندارد. حتی میتوان «بنیادگرایی» را وقتی به معنای منفی و برای اثبات نفی اندیشه به کار رود، از مصادیق این مغالطه دانست.

*
برای شماره ششم دوهفته نامه روشن نوشتم.
صفحه مغالطه فیس بوک را ببینید.
از این یادداشت رادیوزمانه، خطاهای روزمره؛ بارارزشی کلمات استفاده کردم.
اصل عکس از اینجا
Posted in مغالطات, اندیشه, سیاست کثیف | Leave a Comment »
Tags: مغالطه, مغالطه بار ارزشی کلمات, مغالطات, مغالطات سیاسی, حمله گازانبری, روشن
ژانویه 31, 2015
میخواهیم نگاهی کوتاه کنیم به چند واکنش مخالفین نطق علی مطهری. درباره نطق علی مطهری و درستی و نادرستیاش سخنی نمیگوییم.
۱. “مغالطه پارازیت”
“فرض کنیم شخصی در فرایند ایراد سخن -به ویژه در حالت شفاهی و گفتاری آن- خللی ایجاد کند، به طوری که سخن گوینده به مخاطب نرسد و یا ناقص، منقطع، نامفهوم و با حالت غیرطبیعی به مخاطب برسد، در چنین حالتی مغالطه پارازیت اتفاق افتاده است. البته روشن است که ارتکاب این مغالطه مانند دیگر مغالطات ممکن است آگاهانه و از روی تعمد و غرض ورزی و یا ناآگاهانه و ناخواسته باشد” [اصغر خندان، مغالطات، ص ۱۸۵]
واکنش نمایندگان مانند ۲-۲ کردن، تلاش برای پایین کشیدن علی مطهری، شعار دادن در میان صحبتهایش و … “مغالطه پارازیت” است.
“مغالطه پارازیت در حالت افراطی خود موجب میشود که پیام گوینده به مخاطب نرسد و اگر هم برسد به طور ناقص و نامفهوم است. این کار از طرفی تأثیر منفی بر گوینده دارد و انگیزه ادامه سخن را از او سلب میکند و از طرف دیگر، تأثیر آن سخن و پیام را بر مخاطب به حداقل میرساند. [مغالطات، ۱۸۵]
۲. “مغالطه انگیزه و انگیخته”
علیرضا مرندی نماینده تهران: “از آنجا که فتنهگران قانونشکنیهای فراوان داشتند، طبیعی است که آنها قابل بخشش نیستند و جای تعجب است که بعضی برای مطرح کردن خود یا رضایت بیگانگان هنوز از آنها حمایت میکنند.” [نقل از فارس نیوز]
“خلاصه و اساس این مغالطه این است که کسی برای نقد یک عقیده و رأی به جای اینکه به محتوای آن بپردازد، به خاستگاه آن عقیده و رأی و انگیزههایی که پشت آن قرار دارد، میپردازد. به جای اینکه توجه کند آن شخص چه میگوید و ارزش و ادله سخن او چیست، به سراغ این مسأله میرود که تعلقات و انگیزههای گوینده آن سخن چیست؟ متعلق به کدام طبقه، حزب و گروه است و اهداف او و هم فکرانش کدامند” [مغالطات، ۱۹۷]
۳. “مغالطه نقل قول ناقص”
رجانیوز تیتری طولانی و چند جمله ای دارد. “پروژه کاسبی با حصر سران فتنه در مجلس ناتمام ماند/ مطهری: این ۹ دی را باید یومالشیطان نامید!/ نمایندگان با شعار “مرگ بر منافق” مطهری را از تریبون مجلس بیرون کردند/ برخورد فیزیکی مطهری با معترضین”
این تیتر -نه خبر- رجانیوز است. با چند گوشه این تیتر میتوانیم کار داشته باشیم. اما الان آن بخش میانی تیتر، گفته است “مطهری: این ۹ دی را باید یومالشیطان نامید!” را کار داریم.
این نقل قول ناقص است. جمله علی مطهری در مجلس، جمله ای شرطیه بود. جمله کامل این است: “ اگر بخواهیم ۹ دی را مظهر تفرقه میان ملت قرار دهیم دیگر یوم الله نخواهد بود بلکه یوم الشیطان خواهد بود.”
حذف یک بخش، در جمله شرطیه، و تنها گفتن بخش دوم -جواب شرط- نقل قولی ناقص و معنا را در بسیاری اوقات عوض میکند. مثل اینکه من بگویم: اگر برف زیادی ببارد، فردا مدرسهها تعطیل است. و از قول من بگویند “فردا مدرسهها تعطیل است” این نقل قول ناقص، معنا را عوض کرده است.
۴. “مغالطه واکنش دشمن”
کیهان در صفحه اول خود اینگونه نوشته است: “تجلیل گسترده رسانههای ضد انقلاب از علی مطهری”
در این مغالطه، فرد از خرسندی دشمن نسبت به یک فعل، پی میبرد که آن فعل نادرست و خطاست.
۵. “مغالطه بار ارزشی کلمات”
“مغالطه بار ارزشی کلمات، ناشی از این حقیقت است که میتوان قضاوت دیگران را درباره یک موضوع به وسیله بیان آن موضوع با تعبیرهای مختلف عوض کرد. هنگامی که در بیان و توضیح یک موضوع، از کلماتی استفاده میکنیم که دارای بار ارزشی مثبت یا منفی باشند و بدین وسیله بخواهیم آن موضوع را پسندیده تر یا ناپسندیده تر از حالت عادی آن نشان دهیم، به این معنا که بدون بار ارزشی کلمات آن جمله را بیان کنیم، مرتکب مغالطه شدهایم”
در واکنش به نطق علی مطهری و اتفاقات پس از آن، مثالهای فراوانی میتوان برای این مغالطه جست.
الف: اعتماد تیتر زده است: “نطق مطهر”
ب: همان تیتر بلند رجانیوز را نگاه کنیم: “پروژه کاسبی”، “بیرون کردند”، “برخورد فیزیکی مطهری” “معترضین” سرتیتر خبر هم که گفته نشد این است: تلاشهای ناکام یک وکیلالدوله افول کرده برای احیاء وجهه سیاسی” کلمات “ناکام” “وکیل الدوله” “افول کرده”
ج: نمایندگان ملت به علی مطهری اعتراض کردند. کلمه “ملت” در اینجا بار ارزشی دارد. گویی اینکه علی مطهری در برابر ملت ایستاده است.

*
این نوشته را برای شماره پنجم دوهفته نامه روشن نوشتم.
Posted in مغالطات, اندیشه | Leave a Comment »
Tags: مغالطه, مغالطه نقل قول ناقص, مغالطه واک, مغالطه پارازیت, مغالطه انگیزه و انگیخته, مغالطه بار ارزشی کلمات, مغالطات, مغالطات سیاسی, روشن, علی مطهری
ژانویه 7, 2010
هیچگاه دشمن از پیروزی حریف شادمان نمیگردد، بلکه موجب رنجوری و ناخرسندیاش میشود. و همواره دشمنان از شکست رقیب چه در برابر خود و چه دیگری مسرور میگردند. این گزارهها خاستگاه مغالطهی بسیار رایج واکنش دشمن است.
این روزها رسانههای بیگانه همسو با سخنان وی، مطالبی را منتشر کردهاند و از کلمات وی استقبال کردهاند. همین مهمترین دلیل بر نادرستی این گفتارهاست.
اگر طرح قطع رابطه اقتصادی با انگلیس تصویب گردد، دست بسیاری از شرکتهای این روباه پیر از منافع تجارت با ما قطع خواهد شد و این موجب خشم آنان خواهدگشت.
گاهی این مغالطه بسیار کلی و طبق یک قاعده گفته میشود؛
هر عملی که دشمن را شاد کند، حتما خطاست و آنچه وی را خشمگین سازد درست است. میزان درستی و نادرستی فعل باید واکنش دشمن باشد.
البته باید توجه داشت مغالطی بودن این گزاره بدین معنا نیست، که واکنش دشمن هیچ نشانهای بر درستی یا نادرستی نیست. سخن این است که این نمیتواند ملاک تام و همیشگی باشد. بلکه صرفا یک نشانه است. نشانهای که گاه رهنمون به نادرستی یا درستی یک عمل است و گاه راهبر نیست. و نباید نشانه را جای ملاک نهاد. ملاک درستی عمل چیزی جز مصلحت و مفسده نیست. که از آن به حسن و قبح افعال یاد میشود. حسن و قبح تابع مصالح و مفاسد است. اگر یک عمل سودمندیاش بیش از ضررهایش بود، حسن است. اگر مفاسد و زیانهای یک فعل از مصالحش فزونی یافت، نادرست و قبیح است. البته خود این حسن و قبح بسته به میزان مصلحت و مفسده مراتبی دارد. و نیز نباید فراموش کرد که مصلحت و مفسده مساوی با مصلحت مادی نیست. هر چیز دیگر جای این ملاک را بگیرد، نوعی مغالطه است. و لو اینکه در غالب موارد با واقع یکسان باشد. برای درک روشنتر نادرستی ملاک واکنش دشمن به این نمونهها توجه کنید؛
معاویه از امضای صلح توسط امام حسن مجتبی علیهالسلام خشنود گشت. اما صلح امام ضامن بقاء مومنین و حفظ عزت آنان شد.
قبول قطعنامه 598 توسط ایران مورد استقبال کشورهای غربی حامی عراق قرار گرفت و اینان این اقدام ایران را گامی مهم در جهت صلح برشمردند. مرحوم امام از پذیرش قطعنامه با عنوان سرکشیدن جام زهر یاد کردند.
سخن گوی وزارت خارجه انگلیس آزادی پانزده ملوان دربند ایران را اقدامی مثبت خواند و آن را موجب خشنودی دولت انگلستان برشمرد.
در پی حملهی گروهی ناشناس و خودسر به سفارتهای کشورهای غربی در تهران، چند تن از کارمندان این سفارتخانهها مجروح شدند و به برخی از اموال سفارتخانهها خساراتی وارد شد. دولتهای غربی از دولت ایران خواستند تا با عوامل این اقدامات شدیدا برخورد کند.
افشاگری علیه مسئولان خطاکار و فاسد و محاکمه آنان موجب خوشحالی بیگانگان و دشمنان است. بهتر است با این مسئولان مدارا کرد تا دشمنان نتوانند با استفاده از این اخبار علیه نظام تبلیغات منفی کنند.
این نمونهها و مثالهای فراوان دیگر نشان میدهد همواره واکنش دشمن نمیتواند راهبر به صحت و سقم عمل باشد. اگرچه دشمن در صلح امام حسن و پذیرش قطعنامهی 598 و یا تبادل اسرا پس از جنگ تحمیلی ابراز خشنودی کرد، ولی این شادی مقارن با نادرستی فعل نیست و می بینیم که در این موارد علیرغم صحت فعل و منافع آن برای خود، دشمن هم ابراز شادی کردهاست. نیز مشاهده میشود که در مثال چهارم خشم دشمن به خاطر عمل نادرست و پر مفسدهی گروهی همرراه بودهاست. پس همواره خشم دشمن مقارن راستی کردار نیست. در تمام افعال باید پی منافع و مصالح و مفاسد و مضرات آن بود و بر اساس این ملاک تصمیم گرفت. خواه شادی دشمن را در پی داشتهباشد خواه ناخشنودیاش را.
با نگاهی به تعاملات و برخوردهای میان دو رقیب میتوان این تعاملات را چهارگونه دانست.1. تعاملات برد-برد.2. برخوردهای باخت-باخت. 3. پیروزی رقیب الف و شکست ب. 4. عکس سوم. تنها در دو مورد اخیر است که میتوان از شادی و یا خشم رقیب پی به صحت و سقم رفتار برد. و واکنش دشمن را راهبر به مصالح و مفاسد پشت عمل دانست. اما اگر معامله برد-برد باشد، مانند تبادل اسرا، هر دو گروه شادمانند. و اگر باخت-باخت، هر دو دسته در اشتباهند.
× مرتبط:
مغالطهی خودت هم
مغالطهی انگیخته و انگیزه
Posted in مغالطات, اندیشه, سیاست کثیف | Leave a Comment »
Tags: مغالطه واکنش دشمن, مغالطات, مغالطات سیاسی
اکتبر 28, 2009
اساس این مغالطه این است که کسی برای نقد یک عقیده و رأای به جای نفد محتوا، به خاستگاه آن عقیده و رأی و انگیزههایی که پشت آن است، میپردازد. به جای اینکه توجه کند آن شخص چه میگوید و ارزش و ادلهی سخن او چیست، به سراغ این مسأآله میرود که تعلقات و انگیزههای گویندهی آن سخن چیست. متعلق به کدام طبقه، حزب و گروه است و اهداف او و همفکرانش کداماند.
طرح وحدت ملي جز فتنه اي جديد براي گريز از تخلفاتي كه طراحان آن انجام داده اند، نيست.
انتقاداتی که به دولت میشود، به خاطر عقدههایی است که از دولت دارند.
فلسفهی هگل جز پارهای مهملات بیمعنا چیزی نیست. هگل در یک طبقهی مرفه زندگی میکرد و دائما در عیش و خوشی و در اوهام خود سیر میکرده و هرگز با متن زندگی و کار ارتباط نداشتهاست. نتیجه این شده است که در دفتر کارش نشسته تا فلسفه بنویسد، این خیالات موهوم ومهمل را سرهم کرده است.
این مغالطه از انواع جنجالی و بسیار شایع و متداول مغالطات است.عدهای به علت استعمال گستردهی این مغالطه و انس با آن، چه بسا آن را مغالطه ندادند و چنین برخوردی را با آراء دیگران جایز بشمارند. آراء و اندیشهها را باید مستقل از هر عامل بیگانهای بررسی کرد. صحت و بطلان یک عقیده را محتوای آن و ادلهای اقامه شده در تأیید آن تعیین میکند، نه کسی که آن را بیان کردهاست و نه هیچ چیز دیگر. منشأ این مغالطه این تصور خطاست که عدهای گمان میکنند که امکان ندارد یک عقیده صحیح و مستدل از سوی شخصی ارائه شود که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و… نیست و یا انگیزههای غیرمقبولی دارد:
به تازگی کتابی دربارهی عوارض سوء استفاده از داروهای شیمیایی نوشته شده ودر آن استفاده از انواع قرصو کپسول، مضر تشخیص داده شده است. البته نباید این کتاب را خیلی مهم تلقی کرد، زیرا نویسندهی آن یک عطار است که به طب گیاهی علاقه دارد و طبعا این کتاب را با اهداف مالی و برای تبلیغ کار خود نوشته است.
اصطلاح «در آمیختن انگیزه و انگیخته» نیز به همین معناست. یعنی انگیزه، هدف گویندهی سخن هر چه باشد، باید به نقد سخن و یا عمل او پرداخت، مسلما در آمیختن این دو مغالطه و خطاست.
به هیچ وجه پیشنهاد آنها را نخواهم پذیرفت، زیرا میدانم که متأثر از جناح تندرو هستند.
متاسفانه ارتکاب این مغالطه بسار متداول است و باید آن را یک آفت عمومی برای مسائل علمی و عقلی در نقد آرای دیگران دانست که افراد بسیاری به آن دچارند. این عده هنگام برخورد با هر عقیده رأی جدیدی پیشاپیش موضع خود را مشخص کردهاند و به علت اینکه عقیدهای متعلق به یک دوره خاص تاریخی و یا از آن حزب، گروه و سازمان خاص است و یا این که گویندهی آن عقیده، فلان انگیزه را دارد و پیرو فلان آیین، مکتب و فلسفه است و از فلان خط فکری متأثر است و… و به عللی این چنین -که همهی آنها را میتوان نقد سخنگو به جای نقد سخن نامید- با آن رأی و عقیده به مخالفت برمیخیزند، حتی حاضر به شنیدن و توجهکردن به محتوا و بررسی ادلهی آن نمیشوند.
بحث شورای رهبری بحث مردودی است. کسانی که آن را مطرح میکنند به دنبال اینند که در صورت تحقق شورای رهبری خود را در آن جا دهند.
صاحب قبض و بسط شریعت در پی ارائه یک نظر علمی نیست، بلکه دین جوانان را هدف قرار دادهاست.
ترجمه آثار فلسفی یونان به عربی برای مبارزه با آموزههای تشیع بود.
ترویج دین توسط روحانیون و کشیشان به خاطر چپاول اموال مردم بودهاست.
حکام زور برای مشروعیتبخشی به خود، اندیشه جبرگرایی را ترویج میکردند.
در تمام این نمونهها آنچه نقد شده است خود اندیشه و سخن نیست، بلکه انگیزه و و صاحب سخن است. و مغالطهگر بدون تفکر دربارهی ماهیت شورای رهبری و قبض و بسط و فلسفهی یونان و دین و اندیشهی جبرگرایی آن را نقد کردهاست. «انظروا الی ما قال و لاتنظرو الی من قال» بنگرید چه گفته و ننگرید که گفته.
پ.ن
یک: منبع مغالطات علی اصغر خندان نشر بوستان کتاب ص 197 . با دخل و تصرف. مثالها از خودم است.
دو: مرتبط: مغاطهی خودت هم
Posted in مغالطات, اندیشه, سیاست کثیف | 1 Comment »
Tags: مغالطه انگیزه و انگیخته, مغالطات, مغالطات سیاسی, سیاست
اکتبر 25, 2009
هر چیزی که مسیر فکر را از رسیدن به واقعیت منحرف کند و راه نتیجهگیری را کج کند و یا مانع دستیابی به حقیقت شود،مغالطه است. برای رسیدن به یک نتیجه مقدمات درست و راه استدلالی راست نیاز است. هر کدام از این دو ناراست باشد،نتیجه نادرست است. البته مغالطه گاهی بیرون از مواد و راه استدلال است و یک عمل خارجی یا رفتار است. مانند سرفه بیجا وسط استدلال رقیب یا شعاردادن وسر وصدا برای نشنیدن سخن حریف و… . هرچه که مانع استدلال راست شود راه آن را کج کند مغالطه است.
احزاب و گروههای سیاسی همواره آبستن مغالطات بسیار بودهاند. با تشدید اختلافات و اوجگیری منازعات سیاسی، رشد مغالطات نیز سرعت مییابد و بازار آن رونق میگیرد. جامعهای که فکر آن بیبعد و یا تکبعدی باشد و نتواند به اعماق معنایی کلام رود، مزرعهای مناسب برای مغالطات است.
در تعریف مغالطه عمد و سهو جا ندارد. گاهی مغالطات را افراد سادهدلی که فکرشان به ژرفای معانی راه ندارد،بر زبان میآورند و گاهی تعصب و عشق و یا کینه ناصحیح خود مغالطه میشود و راه فکر را میبندد.ولی اینگونه نیست که مغالطات را تنها ناشی از سادهفکری و احساسات بدانیم. استدلالهای این روزهای جامعه سیاسی ما پر از مغالطات است. عمدا یا سهوا. در یک سری نوشته سعی میشود این مغالطات را معرفی و تحلیل کنیم.
مغالطه یک: مغالطه خودت هم
این مغالطه شیوع بسیاری دارد و وقتی به کار میرود که شخصی به دیگری اعتراض کند و خطایی را به او تذکر دهد، شخص دوم برای نپذیرفتن اعتراض او میگوید: خودت هم همین خطا را مرتکب شدهای. گویا اگر او به تنهایی مرتکب آن شده بود خطا به حساب میآمد، اما حال که هر دو آن را انجام دادهاند، درست و صحیح است.
.پدر چطور مرا به دلیل سیگار کشیدن سرزنش میکنی و برایم استدلال میکنی، در حالیکه خودت تعریف میکردی که در نوجوانی سیگار میکشیدی؟!
جنبه مغالطی در اینجا نیز این است که هیچ توجهی به خود سخن و ادله موافق ومخالف آن نمیشود، بلکه به جای آن به گوینده آن سخن پرداخته میشود و این امر هیچ ربطی به صحت و سقم یا اعتبار و عدم اعتبار آن سخن ندارد، زیرا بر فرض هم که شخص مغالطه کننده درست هم بگوید، اما به هر حال باید دید آن اعتراض صحیح است یا نه. در زبان فارسی ضرب المثلی وجود دارد که معمولا مورد استفاده قرار میگیرد و ارتکاب این مغالطه را آسانتر و به ظاهر پذیرفتنی میسازد.به این ترتیب که وقتی شخصی دربارهی خطایی تذکر میدهد که خود مرتکب آن خطا شده، شخص مغالطه کننده در جواب از این ضرب المثل استفاده میکند که:
دیگ به دیگ میگه: روت سیاه.
ارتکاب خطا هم خطاست، هرچند یک خطاکار آن را مطرح کند. سیاه بودن روی دیگ یک حقیقت است،اگر چه این حقیقت از سوی یک دیگ روسیاه بیان شود، ولی باید آن را پذیرفت.
این مغالطه دارای انواع مختلفی است. یک نوع آن همان است که توضیح داده شد، یعنی شخصی در جواب اعتراض به خطای گوینده و برای نقد سخن او آن خطا را به خود هم نسبت میدهد و میگوید خودت هم همین خطا را انجام دادهای.در نوع دوم مسأله اعتراض وجود ندارد، اما شخص مغالطه کننده برای نقد سخن کنونی یک شخص سعی میکند مورد نقضی از گفتار و رفتار سابق او بیابد و به او میگوید: خودت هم این حرف را قبول نداری، زیرا موضع قبلی تو چیز دیگری بودهاست
.حرفهای او دربارهی کنترل جمعیت هیچ ارزشی ندارد، زیرا خود او کسی است که در گذشته طرح کمک به خانوادههای پر جمعیت را دادهبود.
کسانی که از روند خصوصیسازی در دولت ایراد میگیرند، در دولت خودشان حتی به فروشگاهها هم اجازه فعالیت نمیدادند.
باید توجه داشت که اگر سخن کسی با رفتار و گفتار سابق او تناقض داشته باشد، به هیچوجه دلیل بطلان سخن نیست، زیرا ممکن است شرایط تصمیمگیری در گذشته و حال تغییر کرده باشد،علاوه بر آن ممکن است آن شخص در عقاید گذشتهی خود تجدیدنظر کره باشد و به عقیدهی جدیدی رسیدهباشد که باید عقیدهی جدید را مستقلا نقادی کرد و به ادله آن پرداخت نه اینکه شخصیت گوینده یا دیگر گفتههای او را دلیل بر بطلان سخن او تلقی کرد.
در سالهایی که کشورهای اروپایی همدیگر را به فروش اسلحه به ایران متهم میکردند، یکی از اعضای پارلمان انگلیس گفته بود اینها منازعات پارلمانی نیست، بلکه ارتکاب مغالطه» خودت هم» است. هر کس، دیگری را متهم میکند که به ایران سلاح فروختهاست و او در جواب میگوید: خودت هم فروختهای و کسی بحث نمیکند چرا فروش اسلحه به ایران درست نیست.
.موسوی: يک مسئله ديگر در رابطه با همبستگي ملي ما چه کار داريم مي کنيم چه بلايي سردانشگاهايمان و محيط هاي جوانان و مردم آورديم که بنده هرجا مي روم اعتراض است هرجا مي روم مي گويند به ما اهانت شده است.اين دانشجو را ستاره دار کرديم آنرا دستگير کرديم ان يکي را دستگير کرديم آنرا از دانشگاه بيرون کرديم.
احمدینژاد: موضوع ستاره دار در زمان اقاي معين درست شد سال 80 يعني زمان دوست جناب اقاي موسوي که امروز هم حمايت مي کند.
احمدینژاد: شما نگفتید پول شهرام جزایری را برای چه منظوری گرفته اید.
کروبی: چقدر خوشم آمد از هوشت، شما جواب اردبیل و اینها را ندادید مخصوصا جواب ندادم.
—
پ.ن:
1. نام این مغالطه برگرفته از نام لاتین to quoquo به معنای «شما نیز» است. در کتابهای انگلیسی از این مغالطه با عناوین you also و two wrong make a right یاد میشود.
2. منبع بخش مغالطه خودت هم کتاب مغالطات علی اصغر خندان نشر بوستان کتاب صفحات 249-251 است. برخی از مثالها از خودم است.
3. بازهم دربارهی مغالطات سیاسی سخن خواهیمگفت.
Posted in مغالطات, اندیشه, سیاست کثیف | 2 Comments »
Tags: مناظرات, منطق, مغالطه خودت هم, مغالطات, مغالطات سیاسی, you also, اندیشه