در نقد رفتار انتخاباتی دلواپسان و منادیان تقلب
انتخابات پنجم خبرگان از این جهت اهمیت بیش از پیشی دارد که احتمال دارد درباره رهبری آینده تصمیمگیری کند. آیت الله خامنهای نیز در دیدار ۱۹ دی با مردم قم به این نکته اشارهای کردند. ممکن است ترکیبهای متفاوت مجلس پنجم خبرگان در تعیین انتخاب رهبری آینده، انتخابهای متفاوتی داشته باشند. از اینرو این انتخابات، نسبت به انتخابات پیشین خبرگان پراهمیتتر و حتی پرحاشیهتر بوده است.
ورود سید حسن خمینی به عرصه انتخابات، حواشی فراوانی به دنبال داشت. پیش از ثبتنام او حملهها به او آغاز شده بود و پس از آن شدت بیشتری یافت. تقریباً هر روز در میان خبرها، سخن از سید حسن است. گروهی خبر از تأیید صلاحیت او میدادند و ساعتی بعد تکذیبیه میآمد و گاهی تکذیبیهها هم قلابی از آب درمیآیند. به صورت مستقیم یا غیرمستقیم دلواپسان او را گریزان از آزمون خوانند و عدم حضور او در امتحان را به ترس و خوی اشرافی نسبت میدانند. تأییدیههای علما نسبت به او را غیرمعتبر میدانند. در حملهای نامستقیم به سید حسن خمینی گفته است «اجازه مراجع جای آزمون در قانون را نمیگیرد.» حسین شریعتمداری ادعا میکند یکی از اعضای هیئت رئیسه خبرگان از خمینیِ جوان خواسته است که در آزمون شرکت کند؛ اما هیچ یک از اعضای هیئت رئیسه چنین ادعایی را تأیید نمیکنند و جالب اینکه پس از تکذیب آن شریعتمداری در تیتر یک کیهان بزرگ مینویسد:«کیهان به هدف زد؛ اردوگاه فتنه به هم ریخت» یا پس از اینکه تأییدیه برخی علمای حوزه درباره سید حسن خمینی منتشر شد، رسانههای دلواپس تلاش کردند آن را مخدوش جلوه دهند و پس از تکذیب آن، فایل صوتی تأییدهها منتشر شد. این بخش کوچکی از حاشیهٔ حضور سید حسن خمینی در انتخابات پنجم خبرگان است.
اما آیا تمام این حملات در پیرامون سید حسن خمینی خلاصه میشود و با ردصلاحیت یا تأیید او و راهیافتن یا نیافتنش به مجلس خبرگان پایان مییابد؟ اگرچه همّ و غم دلواپسان این بود مانع تأیید صلاحیت سید حسن خمینی شوند، اما به سادگی میتوان فهمید بقایای این حملهها تا سالها بعد باقی خواهد ماند؛ شاید شبیه مینهایی که سالها پس از جنگ منفجر میشوند. رد صلاحیت سید حسن خمینی پایان بازیِ دلواپسان نیست؛ آغازی است بر یک بازیِ خطرناک که شاید دلواپسان از آن ناآگاه باشند.
ادعای کلی این نوشته این است، انتخابات پیشرو بسیار نیازمند آرامش و دوری از اضطراب و تشویش و تنش است. اگر انتخابات به سوی تقابل رود، به تضعیف جایگاه رهبری در آینده خواهد انجامید. یکسوی نفیِ آرامش دلواپسانند و سوی دیگر، آنانیکه در سلامت انتخابات، -از تأیید صلاحیتها تا اجرای آن- تردید را القاء میکنند.
دلواپسان با حملههای همه جانبه به «سید حسن خمینی» به صورت ناخواسته -و چه بسا خواسته- آیندهٔ «جمهوری اسلامی» را به چالش میکشند. معنای این ادعا این نیست که «نفی حسن خمینی، نفی جمهوری اسلامی است و اثبات او اثبات جمهوری اسلامی»؛ بلکه از لوازم غیرمستقیم حمله به حسن خمینی، تضعیف جایگاه رهبری در آینده است. البته شخص سید حسن خمینی، در این مدعا موضوعیت ندارد؛ بلکه خدشه و زیر سؤال بردن انتخابات خبرگان پنجم به تضعیف جایگاه رهبر آینده خواهد انجامید و این بازی خطرناکی است.
میتوان پیشبینی کرد در صورت تأیید سید حسن خمینی رأی بالایی در تهران دارد. سید است، نوه بنیانگذار انقلاب است و نام خمینی را دارد، خوشتیپ است، جوان است، خوشمشرب است و … با این حال رسانههای دلواپسان خواستار رد صلاحیت او هستند و پیش از بررسی صلاحیتها بسیار بر این طبل کوبیدند.
تردید در اعتبار اجازه اجتهاد
عدم احراز صلاحیت حسن خمینی و به صورت غیرمستقیم نفی دانش فقهی سید حسن خمینی، نفی اعتبار شهادت علماء بر اجتهاد و جایگاه علمی دیگران است. آنها راه منحصر رد صلاحیت سید حسن خمینی را نفی دانش فقهی او و عدم اجتهاد او دیدهاند و آنگاه احراز اجتهاد را منحصر در شرکت کردن در آزمون خبرگان دانستهاند و با این استدلال که حسن خمینی در آزمون شرکت نکرد، پس راهی برای احراز اجتهاد مورد نیاز خبرگان نیست، او را فاقد صلاحیت برشمردهاند و همین اتفاق افتاد. این استدلال با اجازه اجتهاد از سوی علمای حوزه و شهادت دیگر علما بر دانش فقهی او ناسازگار بود. به همین دلیل، به نفی اجازه اجتهاد و شهادت دیگر علما روی آوردند. عدم احراز، نادیدهگرفتن علماء حوزه بود و نوعی تقابل حوزه و شورای نگهبان در آن دیده میشد. حتی آیت الله یزدی به این مسئله اشاره کرد و گفت «اجازه اجتهاد تنها در امور آخوندی است»
نمیتوان انکار کرد که در گذشته برای مصالحی، اجازاتی غیرواقعی صادر شده است؛ چنانچه در زمان اجبار روحانیون به سربازی در رژیم گذشته برای فرار از سربازی برخی اجازات صادر شد؛ اما اینگونه نبوده است که با وجود اجازات غیرواقعی، جایگاه اجازه اجتهاد نفی یا حتی متزلزل شود. حتی فقهای بزرگ در صدور این اجازه سختگیر بودند. آیت الله خوئی به تعداد انگشتشماری از شاگردان خود اجازه اجتهاد داد و حتی با وجود اذعان به مجتهد بودن برخی دیگر از شاگردان، برای آنان اجازه صادر نکرد.
عدم احراز سید حسن خمینی، پیامد ناخوش دیگری نیز داشت. نوعی رفتار دوگانه در عملکرد شورای نگهبان به چشم میآمد. بسیاری از اعضای کنونی و پیشین خبرگان، با تأییدیه علمای دیگر و بدون آزمون وارد خبرگان شدهاند و بالاتر از این در تأیید صلاحیتهای این دوره، برخی از کاندیداها بدون شرکت در آزمون پذیرفته شدند. اگر قرار باشد راه تأیید اجتهاد خبرگانی منحصر در شرکت در آزمون شود، نه تنها حسن خمینی بلکه بسیاری از اعضای خبرگان باید از این دایره خارج شوند و نفی تأیید علما و اجازه اجتهاد، به گونهای خدشهدار کردن بسیاری اعضای خبرگان است و زیر سؤال بردن مشروعیت این نهاد مهم است. این پرسش باید به صورت قانعکنندهای پاسخ داده شود. عملکرد شورای نگهبان، موجب تردید میشود. چه بسا بتوان از تمام تصمیمهای شورای نگهبان دفاع کرد؛ اما باید این تردید رفع شود و اگر رفع نشود، شاید پیامدهای آن باقی بماند. نگارنده در مقام قضاوت درستی و نادرستی تأییدصلاحیتها نیست؛ تنها از تردیدی سخن میگوید که باید پاسخ داده شود و چه بسا پاسخی قانع کننده داشته باشد.
عدم احراز صلاحیت سید حسن خمینی بازتاب گستردهای داشت؛ چنانچه شرکت وی خبرساز بوده است. سناریوی دلواپسان به عدم تأیید صلاحیت خمینیِ جوان بسنده نکرده است؛ آنان خواستار رد صلاحیت آیت الله امجد، اکبر هاشمی و … هستند. رد صلاحیت اینان، به مشروعیت خبرگان آینده در اذهان عمومی ضربه وارد خواهد کرد. اگر این خبرگان، برای رهبری آینده تصمیم بگیرد، آنگاه همیشه این شبهه در مقابل رهبر آینده خواهد بود که او منتخب خبرگانی است که افراد تأثیرگذاری مانند هاشمی و حسن خمینی و … رد صلاحیت شدهاند. رد صلاحیت اینان، به صورت غیرمستقیم به تضعیف رهبر آینده خواهد انجامید.
حتی با تأیید صلاحیت هاشمیِ پیر و خمینیِ جوان و … باز هم حملهٔ دلواپسان، مجلس خبرگان پنجم و رهبر آینده را -بر فرض انتخابش در مجلس پنجم خبرگان- نشانه رفته است. دور از دسترس نیست که مثلث هاشمی، روحانی، حسن خمینی در تهران رأی بالایی را کسب کنند. میتوان تصور کرد که اینان در صورت نیاز به انتخاب رهبر، تأثیرگذار خواهند بود. با نگاهی به حملات دلواپسان، روشن میشود که هدف آنان از حملهها که گاهی صریحاً بدان اذعان میکنند این است که نگذارید اینان رهبر آینده را انتخاب کنند. دلواپسان در تخریب جناح مقابل خود، بانگ برداشتهاند که میخواهند در خبرگان نفوذ کنند و بر طبل خطر میکوبند. بر پایهٔ این احتمال که طیف مقابل دلواپسان تأیید صلاحیت شوند و در انتخابات رأی بالایی بیاورند -که هیچ بُعدی ندارد و محتمل است- و در مجلس پنجم خبرگان تأثیرگذار باشند و از قضای روزگار انتخاب رهبری دست اینان افتاد، آنگاه با مرور هجمههای دلواپسان در امروز، آیا آنان و حامیانِشان به انتخابِ کسانی که به گمانشان صلاحیت ورود به خبرگان ندارند، احترام میگذارند؟ آیا همچنان خود را مطیعِ رهبر منتخب میدانند؛ رهبری که رأی امثال هاشمی و روحانی و حسن خمینی و… پشت اوست. آیا جایگاه آن رهبر با تبلیغات امروزی آنان متزلزل و خدشهپذیر نخواهد شد؟ آیا از بذر نفرت امروز، میتوان در آینده گندم قبول برداشت؟
بررسی فرضهای دیگر، باز هم تأثیر تخریب دلواپسان را در آینده رهبری نشان میدهد؛ اگرچه گاهی اندک است. به هر حال، روشن است که تضعیف و متزلزل کردن مجلس خبرگان، چه با تلاش برای عدم تأیید صلاحیت رقبا و تخریب آنان، چه با تشکیک در سلامت انتخابات، چه با تخریب اعضای آن که وظیفهٔ انتخاب احتمالی رهبر آینده را بر عهده دارند، به تزلزل جایگاه رهبری آینده خواهد انجامید. این در حالیاست که یکی از ثمرات این انتخابات، روشن شدن نقش رأی مردم در انتخاب رهبر است. با تزلزل در انتخابات خبرگان به هر طریقی، نه تنها نقش رأی مردم در انتخاب رهبر کمرنگ خواهد شد، بلکه جایگاه رهبر هم با پرسشهایی مواجه خواهد شد و محتمل است به تضعیف آن بیانجامد. بازی دلواپسان برای بُرد در انتخابات خبرگان، بازی خطرناکی است، چه آنان پیروز شوند، چه شکست بخورند، احتمال دارد بازی آنان به تضعیف خبرگان آینده و در نتیجه به تزلزل انتخاب آنان بیانجامد و این بازی خطرناکی است.
یکی دیگر از رفتارهای دلواپسان، هشدار دربارهٔ بروز فتنهای بزرگتر در انتخابات آینده است. هیچ دانایی دوست ندارد اتفاقات تلخ سال ۸۸ دوباره تکرار شود. نشریهٔ ۹دی وابسته به حمید رسائی با تیتر درشت در صفحهٔ اول خود مینویسد: «فتنهٔ اکبر». حجة الاسلام قرهی -که به عنوان استاد اخلاق شناخته میشود- با ذکر خاطرهای از مرحوم آیتالله مولوی قندهاری میگوید: «آیتالله مولوی قندهاری فرمود: من نیستم، اما شما هستید. …مرحوم آیتالله قندهاری همین فتنه ۸۸ را پیشبینی کردند، گفته بودند که فتنهای به وجود میآید که بعد از آن فتنه اکبر است. بعد فرمود: من در آن زمان نیستم اما شما خودتان را سپر بلای این سید عظیم الشأن قرار دهید!» این جملات در رسانههای دلواپسان تکرار میشود و دیگر بزرگان این گروه، تکرار میکنند و دربارهٔ «فتنه اکبر» هشدار میدهند. شبکههای اجتماعی پر شده است از هشدار درباره فتنهٔ آینده.
خود هشدار و احتیاط برای جلوگیری از «فتنه» و بلوا، نه تنها مشکلی ندارد؛ بلکه راهی خردمندانه است. اما وقتی هشدار از حدی عادی بگذرد؛ موجب ناامنی روانی خواهد شد. در یک مثال، میتوان تشبیه کرد به قفلکردن درها و ورودیهای خانه هنگام شب، برای جلوگیری از سرقت. این یک اتفاق عادی و بدون دلهره و اضطراب است. اما اگر گفته شود، حتماً امشب دزد خواهد آمد و این تکرار شود؛ احساس ناامنی ایجاد میشود و هر رویداد عادی را با آنچه خطر میپندارد، تفسیر میکند و موجب واکنش میشود. حتی صدای گربهٔ روی دیوار هم در این موقعیت واکنش فرد را به دنبال خواهد شد.
بخش مهمی از اتفاقات پس از انتخابات ۸۸، زادهٔ تنشهای پیش از انتخابات بود. تنشهایی که احساسات را برمیانگیخت. رفتارهای نادرست در مناظرات و در کف خیابانها؛ شعارهایی که علیه رقیب و حتی گاهی تمسخر او در خیابانها فریاد زده میشد، اتهامات به یکدیگر و … همه و همه احساساتی را موجب شد، که پس از انتخابات فوران کردند و با اتفاقات نو بعد انتخابات شعلهورتر میشدند. یک نمونهٔ خوب برای فوران احساسات، صعود ایران به جامجهانی ۹۸ بود. آنچه مردم را به صورت خودجوش و بدون سابقهٔ قبلی به خیابانها کشاند، تنها به دلیل صعود به جامجهانی نبود. آن صعود بالا و پایین داشت و فراز و نشیب.
وقتی هشدارها از حد عادی فراتر بروند. شکست یک جناح در انتخابات، از دست رفتن انقلاب تفسیر شود و پیروزی رقیب را پیروزی بیگانگان بدانند و این در کلمات تکرار شود، ناامنی روانی ایجاد خواهد شد. بازی با احساسات موافقین و مخالفین و کوبیدن بر طبل «فتنه» و نواختن در شیپور بلوا، خود زمینهساز ناآرامی است. ناامنی روانی و احساس اینکه فتنهای خواهد و اتفاقی خواهد افتاد، جامعهٔ پر از احساسات را به سوی رفتارهای نادرست میکشاند.
فضای انتخابات، به خودی خود همراه احساسات و گفتگو و هیجان است. کنترل این هیجان نیازمند مدیریت سوقدهنده به آرامش و عقلانیت است. چه فریاد «تقلب، تقلب» و چه فریاد «فتنه، فتنه» زمینهساز ناامنی و کشاندن هیجان انتخاباتی به سوی تقابل و ناآرامی است.
متن را حدود یکماه پیش نوشته بودم. در شماره اخیر روشن منتشر شده است. با اتفاقات نو، نیازمند ویرایش است؛ اما ادعای اصلی نوشته همچنان پابرجاست.