«باید پیش از مراسم تدفین، انتقام میگرفتیم و انتقام باید رأس همان ساعتی بود که آنها سردار را به شهادت رساندند.»
در گمانِ من، یکی از اساسیترین مشکلات «جمهوری اسلامی» شکلگرایی است. بسیاری از سیاستهای جمهوری اسلامی، بر بنیان شکلگرایی بنا شده است. شکلگرایی در برابر محتواگرایی و در برابر خواستِ متن و مکتب است. متن مکتب دعوت به عدالت میکند، عدالت در هزار شکلِ اخلاقی میتواند محقق شود؛ اما شکلگرا میگوید چون امیر المؤمنین در زمان حکومتش در دکة القضاء قضاوت میکرد، باید قاضی در چنان جایی بایستد بدون سایبان. برای شکلگرا، شکل اجرای سیاستها مهم است. خود شکل اهمیت دارد و گاهی اهمیتش بیشتر از محتوا و متن میشود.
نمونهٔ آشکار شکلگرایی را میتوان در نزاع برای دفن شهدا در وسط میدان امیرچخماق یزد دید. سازمان میراث فرهنگی پیشنهاد داده بود که مقبرهٔ شهدا در گوشهٔ میدان باشد؛ اما سردار باقرزاده میگفت باید در «وسط میدان» باشند. باقرزاده گفته بود: « «زمین پیشنهادی میراث فرهنگی در نقطه کور میدان و در حاشیه بنا قرار گرفته است در حالی که شهیدان قهرمان فضیلتهای انسانی همواره در وسط میدان بودهاند. چگونه است که امروز میخواهیم شهدا به حاشیه میدان بروند.» آنچه در متن اهمیت دارد، تکریم و احترام شهداست؛ نه در میانه یا گوشهٔ میدان بودن یا حتی دفن در مکانی تاریخی. دفن شهیدی در روستایی دور هیچ منافاتی با تکریم و احترام او ندارد. دفن شدن در «وسط میدان» شکل است؛ شکلی که گمان میکنند تکریم و احترام در آن محقق میشود.
شکلگرایی در پی ساختِ شعائر است و شعائر را به نماد و شکل تعریف میکنند. گمان میکنند هر چه شعائر بیشتر و پررنگتر باشد، پیروزترند. شکلگرایی شعائرساز، مناسبتهای مذهبی و مراسمهای آیینی را گسترش میدهد. دههٔ محسنیه و باقریه و … میسازد. صدای بلندگوها را بلندتر و قُطر طبلها را بیشتر میکند. «طبلها فریادها دارند از طبالها» و فریاد میزند که «شهر باید به من هیئتی عادت بکند». این شکلگرایی گاه در تقابل با این متن مکتب است که دیگر انسانها را نباید آزار داد. اما برای شکلگرایی، شکل بیشتر از محتوا اهمیت دارد. شکلگرایی همین «شعائر» را در ساحت سیاست میسازد. پیدرپی نیاز به تظاهرات خیابانی دارد برای تأیید خویش. در برابر اعتراضهای خیابانی، اعتراض خیابانی شلوغتری میسازد؛ به جای اینکه مقبولیت و مشروعیت خود را در رضایتمندی شهروندان ببیند، در پی تأیید خود در تظاهرات حامیان است. به جای شنیدنِ صدای اعتراض، به شکلگرایی روی میآورد و «تجمع در اعتراض به اعتراض» راه میاندازد.
شکلگرایی عادتاً به سوی شکوهمندسازی میرود. وقتی شکل مهم باشد، شکل باید شکوهمند باشد. شاید بتوان در پاسخ به این پرسش تکراری که چرا میتوانیم موشک بسازیم؛ اما ماشین نه، گفت «به دلیل سیاست شکلگرا». موشک، فضا، اتم، نانو، تسخیر بزرگترین و تسخیر کوچکترین شکوهمند است. تسخیر فضا، قدرت موشکی و … غرورآفرین و شکوهمند است؛ «کمتر کشوری به این فناوری دست یافته است» سخنی غرورآفرین است؛ اما خودرو و جاروبرقی و یخچال و لباسشویی را همه میسازند و ساختشان شکوهمند نیست. شکلگرایی گمان میکند با شکوهمندسازی میتواند برتر بود؛ میتواند «عزت» داشت و ناخواسته دور میشود از اینکه پیروزی و عزت در رضایتمندی مردمان است.
شکلگرایی در پی شعائرسازی است، در پی شکوهمندسازی است و میخواهد شعائر شکوهمند باشد. گلدستهها را مطلا میکند و از گرسنگانِ در سایهٔ گلدستهها بیخبر است. میخواهد باشکوهترین مزارها را بسازد. میخواهد باشکوهترین تشییعها را داشته باشد. میخواهد انتقامش باشکوه باشد. شکلگرایی در پی فزونطلبی است. «الهاکم التکاثر».
شکلگرایی عدالت را در سادهزیستی خلاصه میکند. مسئول سادهزیست بیتدبیر را به مسئول مدبّر متمول ترجیح میدهد. عدالتخواهی شکلگرا، مبارزه با مفسِدان است؛ نه با فساد و حتی گاه راه را گم میکند و به سوی مبارزه با ثروت میرود حتی اگر مشروع باشد.
شکلگرایی «نما» برایش مهم است. در پی تزیین نماست. در پی شکوه نماست. هیچ نقصی و هیچ غباری را بر نما برنمیتابد. کاشیهای معرق مساجد را بر ایمانِ دلها مقدم میکند. «مساجدهم عامرة وهي خراب من الهدی». قرآنهای مطلا میسازد؛ اما «فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم في الامر» را فراموش میکند. گلدستهها و گنبد و مقبرهٔ آیت الله خمینی را شکوهمند و مجلل میسازد؛ اما کمی آنسوتر از گورخوابها بیخبر است. «ولعل بالحجاز اوالیمامة من لا طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع»
شکلگرایی که نما و شکوه سازه و شعائر برایش مهم است و مقدم بر مکتب است، ویرانی درون و دوری از متن را میپذیرد. عزتِ شکلگرایانه را فریاد میزند حتی اگر رنج و فقر مردم نتیجهاش باشد. فریاد جنگ برمیآورد چون گمان میکند جنگ عزت است و نجنگیدن ذلت؛ حتی اگر به ویرانی شهرها بیانجامد. «سادهزیست» را میگزیند حتی اگر اقتصاد فروبپاشد. عددها را جابجا میکند تا شکل تخریب نشود. خطا را نمیپذیرد تا حیثیتش لکهدار نشود. عذرخواهی نمیکند تا هیمنهاش فرونریزد.
جمهوری اسلامی، سخت در بند شکلگرایی است. میخواهد انتقام در ساعت خاصی باشد، پیش از تدفین باشد، باشکوه باشد و اگر خطایی انجام شود، آن را بپوشاند. اعتبار همهٔ رسانههای خویش را ویران میکند تا شکوهِ انتقام و نمایِ آن لکهای نبیند. امنیت را در فزونی لشکریان و سلاح میبیند نه در رضایتمندی و همراهی مردم. اعتراضها به خود را تحقیر میکند که نما و شکل آسیبی نبیند. اما متن میگوید «نگاه دار دل مردم از پریشانی»
پ.ن
یادداشت محسن حسام مظاهری را با عنوان «هیس! مبادا به گوش دشمن برسد» بخوانید.
دسامبر 31, 2020 در 9:29 ق.ظ.
احسنت احسنت احسنت
لایکلایک