آرش برهانی و علامه‌ها

مارس 3, 2016
«…آیا شخصی که تقریبا با همه فوتبالیست‌های لیگ برتری حتی آرش برهانی عکس یادگاری جدا جدا دارد و بنا به اعتراف خودش، نه تنها اغلب بازی‌های لیگ خودمان را می‌بیند که اغلب بازی‌های لیگ‌های خارجی را هم دنبال می‌کند «علامه» است؟! …» [+]
این یک استدلال است. از یک گزاره، گزاره‌ای دیگر را نتیجه گرفته است.«او با آرش برهانی و دیگر فوتبالیست‌ها عکس یادگاری دارد.» پس «او علامه نیست.» کبرای کلی این استدلال که ذکر نشده است این است:«هر کس با همه فوتبالیست‌های لیگ برتر عکس یادگاری جداجدا دارد، علامه نیست.»
 
کبرای کلی خودش نیازمند استدلالی جداگانه است. شاید گوینده استدلال کبرا را اینگونه اثبات کند:
«کسی که با فوتبالیست‌ها حتی آرش برهانی عکس دارد، وقتش را صرف درس و بحث نمی‌کند» و «کسی که وقتش را صرف درس و بحث نکند، علامه نیست» و نتیجه می‌گیرد «هرکس با همه فوتبالیست‌ها…»
شاید هم از راه دیگری وارد شود و بگوید «کسی که با فوتبالیست‌ها عکس دارد، شأن و منزلت طلبگی و روحانیت را نفی کرده است» و «کیس که شأن و منزلت روحانیت را نفی کند، علامه نیست» پس «هر کس با همه فوتبالیست‌ها…»
 
تعریف سادهٔ استدلال این است که از مقدمه یا مقدماتی به نتیجه‌ای دیگر برسیم. از «داغی خاکستر» می‌فهمیم که «آنها خیلی دور نشده‌اند». متن بالا یک استدلال است. از «عکس با فوتبالیست‌ها حتی آرش برهانی و تماشای فوتبال» فهمیده است که «او علامه نیست». در متن کلمات حاوی نوعی تحقیر نسبت به آرش برهانی است. «حتی آرش برهانی» ازش فهمیده می‌شود که استدلال‌گر برهانی را فرد فرودست فوتبالیست‌ها شمرده است. به این تحقیر کاری نداریم.
 
نقل قول نادرست
در مقدمهٔ اول -که در استدلال ذکر شده است- نویسنده دروغ می‌گوید-به شدت دروغ می‌گوید-. به واژه‌های «همهٔ فوتبالیست‌ها»، «اغلب بازی‌های لیگ خودمان را می‌بیند»، «اغلب بازی‌های لیگ‌های خارجی» دقت کنید؛ آن هم با تأکید بر «به اعتراف خودش».
متن کلمات حسن خمینی در گفتگو با برنامهٔ نود در بهمن ۹۲ این است:« به شدت گذشته که برای دیدن مسابقات به ورزشگاه امجدیه و آزادی می رفتم، مسابقات را پیگیری نمی کنم اما از طریق احمد نتایج را می شنوم به دلیل مطالعه، برنامه نود را هم از ساعت 12 به بعد می بینم اما همیشه تلاش می کنم دیدارهای تیم ملی را حتما ببینم… فوتبال خارجی را جدی پیگیری نمی کنم. بازیکن مورد علاقه ام مسی است…»
کلمات حسن خمینی می‌گوید: بازی‌های لیگ برتر را کم می‌بیند و دلیلش هم منافات با «مطالعه» است. تلاش می‌کند دیدار تیم ملی را ببیند. فوتبال خارجی را هم پیگیری نمی‌کند. به ادعاهای مقدمهٔ اول استدلال نگاه کنید. پس مقدمهٔ اول گزارشی نادرست است؛ گزارشی با چندین ادعای خلاف واقع.
 
مقدمهٔ دوم؛ مغالطه دلیل نامربوط
مقدمهٔ دوم که کبرای استدلال است -و ذکر نشده است- این است: «هر کس با همه فوتبالیست‌های لیگ برتر عکس یادگاری جداجدا دارد و…، علامه نیست.» فرض کنیم، مقدمهٔ اول گزارشی مطابق واقع بود. باز هم استدلال عقیم بود؛ زیرا ادعای مقدمهٔ دوم ادعایی نادرست است. خلاصهٔ چند ادعای او این است که «الف وقت بسیاری برای فوتبال صرف می‌کند؛ پس نمی‌تواند علامه باشد» میان این دو هیچ ارتباطی نیست. مثل اینکه بگوییم الف به کوهنوردی علاقه‌مند است؛ پس فیزیک‌دان خوبی نیست.
مغالطهٔ دلیل نامربوط، مغالطه‌ای است که میان مقدمات استدلال و نتیجه ارتباطی نیست و نمی‌توان از آن مقدمات، چنین نتیجه‌ای گرفت. نتیجه‌ای که از مقدمات به دست می‌آید، با نتیجهٔ موردنظر مساوی نیست. نتیجهٔ نادرست این مغالطه سه حالت دارد یا اعم از نتیجهٔ درست است یا اخص است و یا بیگانه. در مثال گفته‌شده بیگانگی میان ادعا و نتیجه درست را می‌بینیم. از «وقت‌گذران برای فوتبال» به‌هیچ‌روی «علامه‌نبودن» به دست نمی‌آید.
 
این مغالطه بسیار رایج است. بسیاری از مقدمات استدلال‌های روزمره در سیاست و اجتماع، با نتیجهٔ‌ آن بیگانه است و هیچ ربطی ندارد. «چگونه می‌توان به برجام اعتماد کرد، وقتی ظریف با جان کری پیاده‌روی می‌کنند؟»، «او فردی بسیار ساده‌زیست است و کفش‌های بنددار می‌پوشد؛ پس بهترین فرد برای ریاست‌جمهوری است.»
 
کلمات نویسندهٔ‌ وطن‌امروز، مثالی دم‌دستی از مغالطه بود. این متن تنها یک تمرین ساده و آسان برای یافتن نادرستی‌ها در آن است. نخست ادعاها را با اصل مقایسه کردیم، همگی نادرست بودند. این قانون را همیشه یادتان باشد، هر گزارشی را باور نکنید و اصلش را پیدا کنید و آن‌گاه داوری کنید. سپس استدلال‌های پنهان در کلمات را سر و صورت منطقی بدهید. برگرداندن متن به صورت منطقی و تحلیل منطقی آن، راه را برای شناخت درستی و نادرستی باز می‌کند. نکتهٔ آخر اینکه، استدلال بالا سُست و نادرست بود؛ اما وقتی یک استدلال باطل شد، نمی‌توان ضد آن را نتیجه گرفت. از بطلان یک استدلال نمی‌توان بطلان نتیجه یا درستی ضد آن را نتیجه گرفت.
*
منتشر شده در شماره ۳۰ روشن

2 پاسخ to “آرش برهانی و علامه‌ها”

  1. رسول قلیچ Says:

    سلام. لطفا در باره استدلال حمایت بیگانگان از یک تفکر برای اثبات باطل بودن آن تفکر و امکان مغالطه بودن آن نیز مقاله ای بنویسید.
    البته اگر لطف کنید و فرصت استفاده حضوری به بنده بدهید، خیلی ممنون می شوم.
    بنده هم طلبه هستم و ساکن قم و پردیسانم.

    پسندیده شده توسط 1 نفر


بیان دیدگاه