آمدن سید حسن خمینی به عرصهٔ انتخابات خبرگان بیحاشیه نبوده است و حتی میتوان گفت اول راه است. دلواپسانِ مخالف سیدِ جوان، علیه او حملههای خود را از همان ساعات اولیه ثبتنام آغاز کردند و طبیعی است که این هجمهها ادامه یابد و شدیدتر خواهد شد. حامیان خمینیِ جوان هم طبعاً وارد این گفتوگوها و بگومگوها خواهند شد. زبان گفتگو درساحت سیاست، زبان برهان نیست، زبان جدل است و جدل در دل خود، مغالطات فراوانی را همراه خواهد داشت. به سادگی میتوان در کلمات موافقان و مخالفان مغالطات را صید کرد. هدف این نوشته موافقت یا مخالفت با سید حسن خمینی نیست. تنها نمونهای آموزشی از مغالطاتی که در این مجادلات بیان شده است، بازگو میشود؛ شبیه اینکه خطای بازیکنی در فوتبال برای آموزش داوران نمایش داده شود بدون اینکه به بازیکن و تیم و … اشاره شود.
بگذریم. پس از اعلام ثبتنام حسن خمینی، دلواپسان بر این مسأله تأکید کردند که او در امتحان خبرگان شرکت نکرده است و چون در امتحان شرکت نکرده است پس اجتهادش محرز نیست. در نتیجه باید او را رد صلاحیت کنند. تاکتیک عملیات حملهٔ یک دلواپسان به حسن خمینی، نفی اجتهاد و دانش فقهی او بود. استدلال آنها اینگونه تقریر میشود: او جوان است و هنوز اجتهاد او محرز نیست. راه احراز اجتهاد، شرکت در امتحان خبرگان است. حسن خمینی در امتحان شرکت نکرده است. پس او صلاحیت شرکت در خبرگان را ندارد.
این استدلال -که بسیار تکرار شده است و نمونههای مشابه فراوانی دارد- دربردارندهٔ «مغالطه انحصار علت» است. این مغالطه آنگاه رخ میدهد که برای یک پدیده، علتهای گوناگونی باشد و استدلالکننده با کنار نهادن دیگر علتها، تنها یکی از علتها را فرض کند و با نفی علت به نفی معلول برسد. مثلاً گفته شود او دچار بیماری ایدز نیست؛ زیرا هیچگاه تماس جنسی نداشته است. در این استدلال علت انحصاری ابتلا به ایدز، تماس جنسی است و وقتی آن نفی شود، ابتلا به بیماری هم نفی میشود. در حالیکه علتهای گوناگون دیگر مانند تزریق خون آلوده و … نیز در میان است. یا این آب گرم نیست؛ زیرا در معرض تابش آفتاب نبوده است. در حالیکه احتمال دارد با آتش گرم شده باشد. به بیان دیگر پدیدهٔ الف، علتهای گوناگونی دارد که با تحقق هر یک از آنها، محقق میشود. آب هم با تابش آفتاب گرم میشود، هم با سماور برقی، هم با آتش هیزم. اما در مغالطه انحصار علت، علتهای دیگر نادیده گرفته میشود و با نفی علت باقیمانده، پدیده هم نفی میشود. بیماری ایدز به علت نبود تماس جنسی، نفی میشود و علتهای دیگر دیده نمیشود.
در داستان حمله به صلاحیت علمیِ سید حسن خمینی برای شرکت در خبرگان، همین مغالطه رخ داده است. برای شناسایی اجتهاد مورد نیاز خبرگان، راههای گوناگونی در قانون آمده است؛ از تأیید صریح یا تلویحی رهبر تا شناخته شدن به اجتهاد و ارائه متن یا کتابی که دلیل بر قدرت اجتهاد فرد است. راه احراز و شناخت اجتهاد افراد برای شرکت در خبرگان، منحصر به شرکت در امتحان نیست. خمینیِ جوان از اوایل دهه هشتاد، دروس سطح حوزه را تدریس میکرده و چهارپنج سالی است که خارج فقه و اصول تدریس میکند. کتابها و مقالات فقهی دارد. بسیاری دیگر از داوطلبان در دورههای پیشین بدون شرکت در آزمون خبرگان تأیید صلاحیت شدند و به آن مجلس راه یافتند. اما دلواپسان برای حمله به خمینی جوان، دیگر راههای احراز صلاحیت برای خبرگان را نادیده میگیرند و با القاء انحصاری بودن احراز در آزمون، میخواهند صلاحیت خمینیِ جوان را نفی کنند و بگویند: «او در آزمون شرکت نکرده است؛ پس اجتهادش ثابت نیست و صلاحیت ندارد.»
دُم:
منتشر شده در شماره ۲۷ روشن
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟