او فکر کرده است، پس درست است.
در گفتگوهای عادی خودمان، کلمات سیاستمداران و حتی ادعاهای علمی در کتابها و مقالات و … بسیار میشنویم و میبینیم که برای نشان دادن درستی و صحت یک ادعا –یا رد یک ادعا- به گفتهٔ دیگری استناد میشود. شکل ساده این گفتگو این است: «ادعای الف درست/غلط است؛ چون آقا/خانم جیم گفته است»
«-شبها سَرپَرپَرین میآد تو حیاط خونهٔ ما
-سرپرپرین وجود نداره.
-وجود داره؛ آخه بابام گفته.»
«-علاوه بر اینکه پارچه لباس زبر است و پوست بچه را اذیت میکند، به تن پسرم هم گشاد است.
-نه اینطور نیست. خیلی از مشتریها این را بردهاند و راضی بودهاند.»«تئوری فرگشت فروریخته است؛ روبرتو پائولینی زیستشناس بزرگ ایتالیایی در پژوهشهایش این تئوری را باطل کرده است.»
«به سیاست خارجهٔ این دولت نمیتوان اعتماد کرد؛ کلمات مایکل لدین، تحلیلگر برجستهٔ آمریکا را ببینید.»
«همه این شبهات، سالهاست که پاسخ داده شده است؛ با کمی مطالعه خواهی دید که محققان پنبهٔ این سؤالات را زدهاند»
«تمام روایات کتاب کافی صحیح است؛ زیرا کلینی در مقدمه گفته است تنها روایات صحیح را جمعآوری کرده است.»
«این انیمیشن، محصولی صهیونیستی است؛ دکتر عباسی نمادهای فراوانی که مبلغ صهیونیست است، در آن پیدا کرده است.»
در تمام این نمونهها، آنچه درستی یا نادرستی یک ادعا را تعیین میکند، نتیجهای است که دیگری بدست آورده است. استدلال کننده به جای اینکه خود استدلال کند، محصولِ استدلال دیگری را بدون اینکه استدلالِ دیگری را ذکر کند، به عنوان دلیلی بر ادعای خود میآورد. به بیان دیگر، فردی دیگر به جای او فکر کرده است و به تفکر دیگری و محصول تفکر وی اعتماد میشود و آنگاه نتیجهٔ تفکر دیگری را به عنوان دلیل ادعای خود میگوید.
یکی از شرایط مهم «تفکر انتقادی» دوری از اینگونه استدلال است. نتیجهای که دیگران از مقدمات یک استدلال به دست میآورند، بدین معنا نیست که ما هم همان نتیجه را بدست بیاوریم. فروشنده برای فروش کالای خود، به رضایت دیگر مشتریان استدلال میکند؛ بسنده کردن به این استدلال که مبتنی بر گزارشی از نتیجهٔ دیگران است، نمیتواند توجیهی خوبی برای خرید یک کالا باشد. فروشندگان از این ترفند بسیار بهره میبرند. آنها با مشتریانی مواجه میشوند که کالایی را با رنگ یا برند خاصی میخواهند که ندارند. برای تغییر عقیدهٔ مشتری، به استدلال «همهٔ کسانی که این رنگ/برند را بردهاند، راضیاند» یا «این رنگ این روزها مُد است و همه این رنگ/مدل را میبرند» و … پناه میبرند و در موارد بسیاری موفقاند.
در مغالطهٔ ارجاع به نتیجهٔ دیگری، ما با یک استدلال کامل مواجه نیستیم؛ تنها نتیجه و محصول استدلال را میبینیم. در دانشهایی که با گزارش و نقل سر و کار دارند، کتابهای فراوانی داریم با نام «الصحیح»، چه در تاریخ و چه در حدیث و … مؤلف با مبانی خود، گزارش یا روایتی را صحیح پنداشته است و در کتاب خود نقل کرده است. گاهی برای اثبات اعتبار تمام گزارشهای آن کتاب، استدلال شده است که مؤلف تنها گزارشهای صحیح را نقل کرده است. اما این استدلال نمیتواند اعتبار تکتک گزارهها را ثابت کند. چه بسا، مبانی و شرایط صحت و وثاقت یک گزارش در نزد مؤلف با مبانی ما متفاوت باشد. چنانچه معنای «صحیح» در علم حدیث در میان متقدمان و متأخران متفاوت است. به هر حال، نتیجهای که دیگری بدان رسیده است؛ لزوماً نتیجهای نیست که ما بدان برسیم، به ویژه در جایی که نظرات گوناگون و متضاد باشد.
جملهٔ «الف در کتابش تمامی استدلالهای به نفع ادعای ب را رد کرده است.» به عنوان استدلالی برای ردّ ادعای ب، ارزشی ندارد؛ اگرچه یک گزارش خبری است و از آن جهت که یک خبر است، همان اندازه ارزش دارد. اما ارزش یک استدلال را ندارد. من وقتی با اینگونه استدلال مواجه میشوم فوراً میگویم و همه استدلالهای الف هم در دیگر کتابها رد شده است. اگر الف به ب پاسخ داده است؛ جیم هم به الف پاسخ داده است و … تنها در صورتی این استدلال میتواند جای یک استدلال صحیح بنشیند که مقدمات آن ذکر شود. در آن صورت ما نه با یک نقل قول، بلکه با استدلال مواجهیم.
*
منتشرشده در شماره ۲۶ روشن
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟