«حجت الاسلام دکتر […]، محقق و پژوهشگر، استاد حوزه و دانشگاه، دکترای تاریخ و عضو هیئت علمی […] پیرامون مسئله دست دادن امام حسین با عمرسعد که توسط حجت الاسلام نقویان مطرح شد، گفت:…. دکتر […] در پایان افزود: ایشان که سواد تاریخی ندارند و اگر دارند همان معمول مطالعات شخصی است. بنده متخصص تاریخ هستم و حاضرم در این زمینه به مناظره بنشینم. برخی از آثار منتشر شده از ایشان تاکنون عبارتاند از:…» [اینجا]
ما نمیخواهیم درباره دست دادن صحبت کنیم. اصلاً مهم نیست و به گمان من بحث نادرستی است و این همه هیاهو نداشت. جناب نقویان به گمان من اشتباه کرد؛ از دل تاریخ و متن تاریخ این اثبات نمیشود؛ چون برای مورخ و برای تاریخ اهمیت نداشته است. البته نقویان میخواهد با یک متمم آن را اثبات کند، که به گمان من باز هم تمام نیست، در متن خبر به این متمم دقت نشده است. بگذریم. متن بالا بخشی از یک خبر است؛ یکی از دهها پاسخی که به نقویان داده شد. تیتر خبر دعوت به مناظره است. در متن سخن نقویان گذرا گفته و تقریباً مفصل پاسخ داده شده است. اگر متن خبر اینگونه بود که فرد الف پژوهشگر تاریخ، گفت به این دلایل ادعای فرد ب باطل است. بعد ادعای فرد ب و دلایل ابطالش را میگفت، اینک ما دربارهاش گفتگویی نداشتیم.
خبر بالا سه بخش دارد: اول دعوت به مناظره، دوم ادعای دو طرف –که از طرف فرد الف هر دو ادعا مطرح میشود و ادعای فرد ب مفصل رد میشود- و سوم معرفی دو طرف مناظره از سوی تنظیم کننده خبر. اشکال کار در بخش سوم است. خبر از نزاعی درباره یک مسأله تاریخی میگوید. ادعای فرد الف و ب را طرح میکند. مخاطب با دو ادعای مخالف مواجه است. گونه روایت دو ادعا حق را به ادعای الف میدهد و ادعای را بدون پشتوانه میشمرد. اما نویسنده خبر به این راضی نیست. میخواهیم وزن ادعای الف را بیشتر کند و قدرت ادعای ب را کمتر. از نبرد ادعاها به نبرد گویندهها میکشاند. مخاطب میان این دو باید قضاوت کند. روشن است که مخاطب در وزن کشی یک «متخصص» و یک بی سواد حق را به متخصص میدهد. خبر را نگاه کنید. اسم و القاب یک طرف حدود بیست کلمه است و اسم و لقب طرف مقابل دو کلمه. در تمام خبر نفر اول با القاب دکتر، استاد، پژوهشگر و … یاد میشود؛ نفر دوم یک بار با لقب «حجت الاسلام» و بار دیگر بدون آن و تنها با نام ذکر میشود. فرد الف که دعوت کننده به مناظره است خود به این وزن کشی نیز دامن میزند. او خود را «متخصص تاریخ» میداند و فرد مقابل را اینگونه معرفی میکند: « ایشان که سواد تاریخی ندارند و اگر دارند همان معمول مطالعات شخصی است.» داستان هنوز تمام نشده است. خبر با پاسخ و رد ادعای نقویان پایان نمییابد. در انتها نویسنده خبر، آثار حجة الاسلام دکتر را میشمارد. پنج کتاب و سیزده مقاله او را برای مخاطب معرفی میکند. واکنش مخاطب چیست؟
مخاطب با دو ادعا مواجه است. یک ادعا از فردی است که عناوین قبل و بعد اسمش یکی دو خط است. نیمی از متن خبر، برشمردن کتابها و مقالات اوست. خود را متخصص میداند. سمت دیگر ادعا از فردی است که تنها یک لقب دارد و آن هم لقبی در درجات پایین علمی و در متن خبر هم او ناآگاه به تاریخ خوانده میشود. واضح است مخاطب تحت تأثیر القاب و عناوین و نوع تنظیم خبر قرار میگیرد. خبر میتوانست تنها با مستندات تاریخی حق را به الف بدهد و مخاطب را قانع کند. اما به این بسنده نمیکند و نزاع را نه به قدرت استدلالها بلکه به عناوین گویندهها میکشاند. یک سو را بالا میبرد و یک سو را پایین. گویا یک سوی میدان دیگو آرماندو مارادونا ایستاده است و یکسو دیکارموی قناری فروش یا مسابقه سرعت بین بوگاتی ویرون و پیکان گوجهای.
منتشر شده در شماره ۲۴ روشن
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟