«آیا برنامه هستهای به هزینههای اقتصادی آن میارزد؟ این پرسش از اساس غلط است و بعضاً به شکل مغالطه به افکار عمومی پمپاژ شده است. … حل درست مسئله نه به «بیارزش تلقی کردن فناوری هستهای بومی» بلکه بستن آن نقطه آسیبپذیری است.»
این را کیهان نوشته است. کیهان پس از نقد پرسش اول، راه حل را اقتصاد مقاومتی میداند و از حافظ میخواند: «سالها دل طلب جام جم از ما میکرد. و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد» من هیچ تخصصی درباره انرژی هسته ای ندارم؛ نه از بعد فنی و دانش فیزیکیاش و نه از بعد حقوقی و مسائل پیرامونش. درباره اقتصاد هم چیزی نمیدانم. پس بهتر است درباره سویه اقتصادی، فیزیکی و حقوقی این مسأله سکوت کنم. «تا ندانی که سخن عین صواب است مگوی» نگاه ما، به پرسش و پاسخ است و اینکه آیا این پاسخها، پاسخی منطقی به آن پرسشاند یا پاسخهایی مغالطه آمیز. یادمان باشد ما به هیچ وجه درباره انرژی هسته ای و اقتصاد و … صحبت نمیکنیم و طرفدار هیچ کدام از پرسشگران و پاسخگویان نیستیم؛ از لابه لای نوشتهها، چند سطر پیدا کردهایم و میخواهیم حلاجیاش کنیم. همین.
متن را نگاه کنیم. یک پرسش است و سه حمله به پرسش و پس از آن یک جواب که راه حل ارائه میدهد. با آن سه حمله به پرسش کار داریم. اول اینکه گفته است این پرسش از اساس غلط است. دوم گفته گاهی این پرسش به شکل مغالطه آمیز پمپاژ میشود. سوم از درون پرسش «بی ارزش تلقی کردن» را صید کرده است. این سه حمله، سه استدلال مغالطی در مقام نقد است و تلاش پاسخگو برای بی ارزش کردن پرسش.
شاید اگر به جای «برنامه هسته ای» چیز دیگر بگذاریم، مسأله راحت تر باشد. پرسش این باشد «آیا طرح منوریل تهران به هزینههای اقتصادی آن میارزد؟» یا «آیا طرح اتصال خزر به خلیج فارس به هزینه اقتصادی آن میارزد؟» یا حتی «آیا گاوداری افشین آقا به هزینه اقتصادیاش میارزد؟» یک دلیل ساده برای تغییر پرسش هست؛ انرژی هسته ای در این سالها با مسائل سیاسی و احساسی گره خورده است. مشتهای زیادی گره شده است و فریاد زدهاند که «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» . این احساس گاهی مانع از تفکر میشود. جا به جایی گاوداری افشین با برنامه هسته ای، گاهی به کمک فکر میآید؛ چون احساسات و مسائل بیرونی را کنار میزند.
حمله اول و دوم، «این پرسش از اساس غلط است» و « بعضاً به شکل مغالطه به افکار عمومی پمپاژ شده است» تأکید بر نادرستی و مغالطه آمیز بودن پرسش دارد. اگرچه میتوان میان این دو تفاوت نهاد. در حمله سوم تفسیر نادرستی از پرسش ارائه میدهد. میان پرسش از توجیه اقتصادی یک طرح و بی ارزش تلقی کردن آن تفاوت است. اینجا مغالطه پهلوان پنبه رخ داده است. مغالطه پهلوان پنبه مدعای رقیب را به گونه ای دیگر جلوه میدهد و تفسیری ضعیف و قابل خدشه از آن ارائه میکند و آنگاه آن تفسیر خود را –نه مدعای رقیب- نقد میکند. الان بیشتر درباره مغالطه در دو حمله اول صحبت میکنیم.
این جملات و شبه آن بسیار شنیده میشود: «شما مغالطه میکنید»، «توی این کلمات چند مغالطه است»، «این که مغالطه است». این کلمات میتوانند درست باشند؛ کما اینکه پس از آن به روشنی تبیین شود که چه نوعی از مغالطه است و به چه دلیل مغالطه است. اما اگر به صورت مبهم و بدون دلیل «این مغالطه است» به سوی ادعای رقیب هجوم برند، چه بسا خودش یک مغالطه باشد. مغالطهٔ «این که مغالطه است». من خودم از وقتی این ستون را مینویسم بارها با چنین کلماتی مواجه شدهام که «حرف شما مغالطه است، خودتان را در ستون مغالطه نقد کنید». اگر این ادعا که «این مغالطه است» بدون پشتوانه تبیین باشد و گویندهاش نتواند نشان دهد که چه مغالطه ای رخ داده است، خود این ادعا نوعی مغالطه است. خیلی ساده میتوان در برابر این ادعا، پاسخ داد «چه مغالطه ای رخ داده است؟» آنگاه میتوان دریافت که این ادعا، یک نقد است یا یک مغالطه. در کلمات کیهان، تنها به «این یک مغالطه است» و «این از اساس غلط است» اکتفا شده است.
–
در شماره ۱۴ دوهفته نامه روشن منتشر شد.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟