۱. «مسموم کردن چاه» به عنوان یک مغالط چنین است که کسی ادعایی کند و برای جلوگیری از اعتراض و مخالفت دیگران صفت مذمومی را به مخالفان آن نسبت دهد و به این ترتیب، همه آنها را قبل از اینکه سخنی گفته باشند در جای خود بنشاند، زیرا اگر کسی بخواهد سخنی در اعتراض به گوینده مطرح کند، گویا خود را به عنوان مصداقی برای آن صفت مذموم معرفی کرده است. هر کسی به جز افراد بی هنر و مخالفان رشد فرهنگی قبول دارد که در کشور ما بودجه بسیار کمی به فعالیتهای هنری اختصاص مییابد. [این بند نقل از کتاب مغالطات اصغر خندان ص ۱۲۶ است]
۲. من دوست دارم به جای عبارت نامأنوس مسموم کردن چاه، «مغالطه صاحب خراب» یا «مغالطه برچسب زنی» یا حتی «مغالطه پای بست ویران» را بگویم. خانه از پای بست ویران است. همان چشمه و چاه مسموم است. فارسی را حتی در هنگام مغالطه کردن پاس بداریم.
۳. این یک مغالطه دم دستی و ساده است. به جای استدلال و یا پاسخ به استدلال، دشنام، صفت زشت و حتی گاهی مثل داستان پادشاه لخت، صفاتی که در عرف بسیار قبیح است به مخالف مدعا داده میشود. یک نکته را فراموش نکنید. هر فحش و دشنامی مغالطه نیست. هر گزارشی از انگیزه فرد مغالطه نیست. مغالطه وقتی است که این کلمات بخواهند از معنای خود فراتر روند و چیزی را اثبات کنند و یا نفی کنند یا حتی به کمک اثبات و نفی چیزی بروند. قبل از اینکه بروم بند بعدی، تصحیح کنم که این کلمات وقتی مغالطه است که بخواهد هر نتیجه ای را که روی کاغذ منطق بیربط است، اثبات کند. ما از این گزاره «او قصد فریب تو را دارد» میتوانیم به این نتیجه برسیم که «پس به او اعتماد نکن» اما نمیتوانیم بگوییم «پس اندیشهاش باطل است»
۴. به گمانم نیازی نباشد که لیچارها و صفات مختلف را ردیف کنیم و مثال بیاوریم. «آخوند درباری»، «وکیل الدولة»، «غرب پرست»، «منتقد بیسواد»، «مزدور اجنبی»، «۴ تا خس و خاشاک»، «۴ تا بچه»، «۴ تا عوضی» همه از مصادیق مغالطه پای بست ویران است. [این عدد ۴ را دریابید.]
۵. اینگونه نیست صفات و برچسبهایی که به مخالفان مدعا داده میشود، همیشه در معنای اصلی خود، معنایی منفی داشته باشند. این معانی وقتی از مسیر اندیشه و نقد علمی به جامعه و رسانههای عام سرازیر میشوند، گاهی تبدیل به یک برچسب با بار منفی میشوند. در عرف ما کلماتی مانند «لیبرال»، «سکولار» و حتی «فمینیست» و … تبدیل به گونه ای دشنام شدهاند؛ یعنی وقتی کسی را فمینیست میخوانیم گویی صفتی منفی به او میدهیم و خود به خود این کلمه به سمت ویرانی مدعای آنان میرود. این اتفاق را در دیگرسو هم میبینیم. «بنیادگرا»، «مسلم» و حتی گاهی «مؤمن» نیز گاهی تبدیل به برچسبهایی میشود که بار منفی دارند. این برچسبها که رسانهها سازنده آناند، مسیر «اندیشه هراسی» را هموار میکند چه «غرب هراسی» باشد و چه «اسلام هراسی». حتی رسانهها گاهی سعی میکنند عناوین دیگران را به صفتی منفی تبدیل کنند. میتوان در فضای سیاسی و فکری امروز ایران به کلمات «دلواپسان»، «مدعیان اصلاحات»، «تکنوکرات»، «روشنفکر»، «متحجر» و .. اشاره کرد. در منازعات میان اندیشمندان ما، متأسفانه این کلمات بسیار دیده میشود: «این هگلیِ پای در گل».
۶. مغالطه پایبستِ ویران یا همان مسموم کردن چاه، شبیه مغالطه بار ارزشی کلمات است و گاهی با آن همراه است. در هر دوی این مغالطات کلماتی استفاده شده است که بار ارزشی دارند و بار مغالطه بر دوش ارزش منفی کلمات است؛ اما ویژگی مغالطه پایبستِ ویران این است که به شخص مخالف حمله ور میشود و او را به صفتی با ارزش منفی وصف میکند؛ اما در مغالطه بار ارزشی کلمات، خود گزارش نه شخص مخالف با کلماتی که ارزش منفی یا مثبت دارند، نقل میشود.
*
برای ستون مغالطات دوهفته نامه روشن نوشتم.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟