یک: مرگ همیشه اتفاق بدی نیست. مخصوصاً برای کسی که می میرد. اما برای دوستدارانش خبر خوبی نیست و طبیعی است که غمگین باشند از اینکه دیگر او را نمیبینند و صدایش را نمیشنوند و دستانش را لمس نمیکنند و باید بگذارندش زیر خاک،
دو: اتفاق بد دیگر، نگاه ابزاری عدهای به این قضیه بود و استفادهی سیاسی از درگذشت ناصر حجازی. بازگویی اعتقادات و نظرات آن مرحوم بد نیست، خوب است حتی. اما نگاه ابزاری از آن، به ویژه بیدرنگ پس از درگذشت، کاری اخلاقی نیست. و دستهای نیز در این اتفاق تلخ بزرگنمایی کردند. این نوشتهی دوست عزیزم [جهان سوم، فوتبال خاکسپاری و دیگر هیچ] به این نکته اشاره دارد. گرچه من ادبیات این نوشته را نمیپسندم، اما به صورت کلی در این نکته که از این مراسم برخی، استفاده سیاسی کردند و بد کردند، موافقم. ادبیات نیش و کنایه که در این نوشته و بسیاری از نقدهای ما میبینیم، جز رنجاندن منتَقَد تأثیری ندارد، ادبیات صریح و مستدل میتواند راه درست را نشان دهد و از خطا بازدارد. اما وقتی که ادبیات تحقیر و نیش و کنایه آمد، هدف اصلی نقد که نشان دادن راه به خطاکار است، خواهد رفت. من خیلی راحت میگویم این دسته کارشان درست نبود و بد بود، اما راه نقد، از نیش و کنایه نمیگذرد.
سه: اتفاق بد سوم و به نظر من اتفاق بدتر، مواجهه برخی مذهبیون با این قضیه بود. مرحوم ناصر حجازی در شب میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها درگذشت. توده مردم مسلمان این امر را نیک میشمرند [نیک شمردن با سوگواری منافاتی ندارد].
طبیعی است که بازماندگان و دوستداران این مرحوم از درگذشت وی ناراحت باشند، اینها انسانند، این ناراحتی با ایمان آنان منافاتی ندارد. سوگواری درگذشت عزیز در شب ولادت یا روز ولادت پیشوایان هیچ تنافی و تضادی با ایمان و اسلام و محبت پیشوایان دین ندارد. عموی من در روز ولادت حضرت رسول فوت کرد، مگر میشود من گریه نکنم. مگر میشود من ناراحت نباشم. این غم نو و ملموس بر آن شادی هرساله سایه میافکند، اما آن را زایل نمی کند. [نوشتهی لمس حادثه را بخوانید]
دلیل این امر واضح است، من و دیگران این حادثه را لمس کردهایم، از نزدیک. من تا روز قبل مینشستم با عمویم چای میخوردم و میخندیدم. امروز او زیر خاک است. من این را لمس میکنم، اما حادثهی مبارک و بزرگتر میلاد پیامبر –به دلیل بُعد زمانی- برایم مثل مرگ عمو ملموس نبود. این با ایمان من منافات ندارد. سوگواری من در این روز منهی و منکر و بد نیست. همه دلیلش را میدانند و به آن احترام میگذارند.
برنامه نود یک برنامه فوتبالی است. برنامهای که همهاش درباره ناصر حجازی و امثال ناصر است. آیا این برنامه نمیتواند سوگوار باشد، یا باید ریاکارانه خود را شاد نشان دهد. راه حل ساده است، میتواند ابراز مسرت کند از میلاد و تبریک بگوید و ارادت خود را نشان دهد و به سوگ هم بنشیند.
اشتباه جماعت مذهبی [با هر انگیزهای، تعصب مذهبی یا تلاش سیاسی برای سرکوب نود به هر بهانهای] این بود که سوگواری مرگ مرحوم ناصر حجازی را در تقابل با جشن میلاد نشان دادند و به آن اعتراض کردند و تکرار کردند. تیتر بزرگ نشریهی نه دی این بود: مجلس ختم صدا و سیما در شب میلاد. دلیل این سوگ واضح بود و توده مردم به آن احترام گذاشتند، من هم به عنوان یک فرد مؤمن احترام میگذارم و آن را منافی نمیدانم، چون هم چشیدهام و هم میدانم هر انسان عادیای در چنین شرایطی غمگین است. اگر قرار باشد دین را در مقابل احساسات انسانی قرار دهیم به دین جفا کردهایم، احساساتی که منافات با هیچ حکم دینی ندارند. به جای این منازعات، فاتحهای بخوانیم.
مِی 29, 2011 در 11:19 ق.ظ.
آقای ناصر حجازی آدم رک و راستی بود قشنگ میزاشت کف دستشون اینا برا این جوش آوردن والا افتخار ایرانی رو از دست دادن به سوگ نشستن داره
لایکلایک
مِی 29, 2011 در 3:01 ب.ظ.
این دو لینک را مطالعه کن تا نقدت را کامل تر بنگاری:
مرحوم حجازی آدم بزرگی بود اما اینجا چه خبره
افراط در بزرگ نمایی ….
لایکلایک