دروغ باورپذیر را ساختن، هنر است. داستان و رمان چیزی جز دروغهایی همراه با ریزریز ماجراها نیست. شاید بتوان از شرایط باورپذیرسازی دروغ، زمینه داشتن دروغ و یا زمینهسازی برای آن، پرداخت به جزئیات ، پی گرفتن لوازم دروغ نخست و مهمتر از همه بستن راه تفکر مخاطب نام برد. دروغ اگر مشتمل بر یک گزارهی مبهم و کلی باشد، برای اقناع مخاطب ناکافی است. همچنین اگر لوازم و پیآمدهای دروغ نخست رعایت نشود، از راستنماییاش کاسته میشود.
این دو نمونه گفتههای مردی است برای توجیه دیر رسیدن به خانه و تلاش برای فرار از بازخواست؛
یک: ماشینمان خراب شده بود و تا درستش کنیم دیر شد.
دو: آقای داوودی را که یادته، داشتیم میاومدیم دیدمش انگار حالش خوب نبود. دم همون درخت بید که جلوی پاساژ کتاب فروشاست تکیه داده بود. رفتم پیشش انگار مسموم بود می گفت قرمه سبزی مونده خورده. دور از انصاف بود ولش کنم. بردمش اورژانس، سرم بهش زدن. بچهی آقا مرتضی هم اونجا بود، پای دوستش تو فوتبال شکسته بود. بعد هم بردمش خونشون. خانمش –اسمش زری بود؟ نه؟- میگفت چرا بهمون سر نمیزنیت. راستی می گفت پسر بزرگشون رفته تو ارتش.
احساس میشود دروغ دوم بر خلاف سخن اول قانع کننده باشد و گوینده از بازخواست رهایی یافته باشد. چرایی این اقناع برمیگردد به جزئیات فراوان دروغ و پیگیری دروغ نخست با دروغهای پیاپی پسینیی. این دروغهای بعدی و نام بردن از کسانی که سرنوشتشان مورد علاقهی مخاطب است، راه تفکر برای راستآزمایی و کژسنجی سخنان را بر مخاطب میبندد. در اینجا مخاطب دیگر از دیرآمدن و بازخواست نخست خود دست شسته است، زیرا فکرش به مسألهای غیر از دیرآمدن مشغول شده است. انحراف فکر از موضوع اصلی به کمک مسائل نامربوط و فرعی را مغالطه “ماهی دودی” the red herring یا مغالطهی نکتهی انحرافی میگویند.
برخی مردم این کارخانه را متهم میکنند که تأثیر منفی در آلودگی هوای منطقه دارد؛ حتی عدهای معتقدند که سبب بارانهای سیدی میشود. اما این کارخانه یک جریان حیاتی در منطقه است. صدها کارگر به طور مستقیم از این کارخانه حقوق میگیرند و تعداد بیشتری نیز به غیر مستقیم از آن بهره میبرند. این کارخانه سالانه مقدار هنگفتی مالیات میپردازد که باعث میشود شهرداری بتواند با استفاده از آن فعالیتهای گسترده انجام دهد. متاسفانه مردم به این حقایق توجه ندارند. 1
باید توجه داشت که دروغ همواره بر لبهی پرتگاه رسوائی است و احتمال هویدا شدن دروغ و برملا شدن آن میرود. واکنش دروغگو در مرحله هویدائی و تکذیب دروغ، باید سکوت و بیتوجهی به تکذیب باشد. و خود را چنان نشان دهد که گوئی نه وی سخنی گفته است نه تکذیبی بیان شده. اما همیشه اینگونه نیست که بیاعتنائی و خودفراموشی کارساز باشد؛ بهویژه آنجا که دروغ بزرگ باشد و تکذیب مهم. چاره در این موقعیت دروغی نو با همان شرایط کهنه است. رایجترین دروغ در ایستگاه پس از تکذیب، روانه کردن دروغ نخست به غیر است و ارجاع آن به دیگری و خود را صرفا نقّال جا زدن.
باب مغالطات منطق آموزش مغالطه نیست، ایمنسازی در برابر مغالطه است. شاید برای همهی ما این پرسش پیش آمده باشد، چرا برخی دروغها که از رسانهها منتشر میشوند باورپذیرند و مخاطبان در دام دروغ بند میشوند. پاسخ در هنر دروغ سازی رسانه است و رعایت کردن شرایط دروغ باورپذیر.
*
این باز نشر است
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟