اگر نبود گیسوانت
که گره بستهاند به آسمان،
اگر نبود زیبایی ازلیات
که روز و شب
مهر و ماه
میستیزند سر تماشایش،
اگر نبود افسون عشوهی چشمهایت
که ستارهها به طوافش هستند،
دگرگون بود روزگارم
و آرام لمیده بودم به تیک تاکِ گذرای دهر؛
تهی از هراس و امید و عشق،
خالی از انسان.
سپتامبر 19, 2010 در 7:57 ب.ظ.
«خالی از انسان»
جدیدا خیلیا رو اینطور می بینم…
لایکلایک
سپتامبر 23, 2010 در 1:08 ب.ظ.
كتاب محراب
ketabmehrab.blogfa.com
«كتاب محراب» قرار است محلي باشد براي «جنبش كتابخواني» و يا حداقل«محفلي براي كتابخواني». گفتيم كه كتابخواني از جنس عبادت است و محل عبادت مسجد است، پس چنين است كه آنچه ميخوانيم و ميشنويم در مكانياست از مكانهاي مسجدهاي قديم، با همان نامها.
از مخاطبان و نويسندگان «كتاب محراب» باشيد!
سر بزنيد و متنظر چيزهاي دوستداشتني باشيد.
كتاب صوتي:
نشت نشا نوشته اميرخاني
مباني و توسعه تمدن غرب نوشته آويني
سفر به جزيره ناشناخته(كتاب دانشجويي)
ناودان طلا(كتاب دانشجويي)
مرتضي آويني(كتاب دانشجويي)
و …
كتاب محراب
ketabmehrab.blogfa.com
لایکلایک
سپتامبر 24, 2010 در 12:20 ق.ظ.
چه شکر که هست . . .
لایکلایک