دلت خوش نیست
به صدای هزار وات همسایه آزار
اذان فجر
صادق یا کاذب،
و تبسم نمیزنی به چاپ صد و هشتادم
رسالهی نشانهی العظمای تو
و لبت خنده نمیکند به
طرح مبارزه با مفاسد اجتماعی
شاید
دلت برای
شعرهای من
منِ عصیانگر
تنگ شده باشد.
انگارهای فقط انگار
دلت خوش نیست
به صدای هزار وات همسایه آزار
اذان فجر
صادق یا کاذب،
و تبسم نمیزنی به چاپ صد و هشتادم
رسالهی نشانهی العظمای تو
و لبت خنده نمیکند به
طرح مبارزه با مفاسد اجتماعی
شاید
دلت برای
شعرهای من
منِ عصیانگر
تنگ شده باشد.
آگوست 17, 2010 در 7:39 ق.ظ.
پس صدای گوش خراش بلال را چه میگویی
برای مردم کوچه بازار آن زمان
پس تو برای ندای اذان ناراحتی
و آن صدای هزار واتش بهانهایست
برای عصیان گری
و جای آن رساله عظما را
خوب میدانی
و نمیدانم
این دانستنیها را چرا
در انبار ذهنت
گذاشتهای
و حاضر نیستی
سرکی به این انبار بزنی
لایکلایک
آگوست 18, 2010 در 7:26 ق.ظ.
در هیچ تاریخی صدای بلال را گوش خراش نخوانده اند. و از متن من ناراحتی برای صدای اذان فهمیده نمی شد. ذهن من انبار ندارد.
لایکلایک