وقتی زپرت ذخیرهی انقلاب درمیآید .
و پرورش یافتهی خمینی » معاویه » میشود .
و ما سالها » راس همهی امورمان » را به پسر ابیسفیان اقتدا میکنیم.
وقتی داروغهگیمان سالها دست » عمرسعد » بود .
و شوراهامان «سقیفه » بود و سقیفهچی مجلس گاه زبیر بود و زمانی ابایزید واینک طلحه و دیروز مروان .
وقتی صف اول نماز جماعت خمینی را بنی قریظه بسته بودند .
وقتی چهار چهار سال رئیس الدولهمان مالاندوز و شگم گنده و مافیا و غربزده بودند .
وقتی روزگار «علمدار » را » سیگارفروش «میکند تا برای دوهزار درهم بیست هزار دینار رشوه دهد .
وقتی حکمهایمان ابوموسی است .
و با » یک میزان حال فعلی » تمامی گذشتهامان را باد میبرد .
راستی چرا میزان حال فعلی همه ،خراب است .؟
انگار تمام سقیفه و جمل و صفین وکوفه جمع شدهاند گرد «علی «.
حاشا که علی همپیالهی معاویه شود .
شاید فهم ما خوارجی است .
شاید
انگار پای چوبین «مشائیان » ، گذشتهی متعالیهمان را لگد میزند
و خوابهای زنانهی «الهام «نما ، همراهان» اشراق «را بد تعبیر میکنند
مارس 5, 2009 در 6:53 ب.ظ.
شاید فهم ما خوارجی است
لایکلایک
مارس 21, 2009 در 10:17 ق.ظ.
درود
سال نو مبارک درويش جان.
لایکلایک
آوریل 3, 2009 در 3:16 ق.ظ.
آرزومندم سال پیش رو برایت از ناملایمات تهیتر باشد و ثانیهها را با لبخند پر از امید در کنار عزیزانت سپری کنی!
تا آزادی ایران و ایرانی!
لایکلایک
مِی 27, 2009 در 1:15 ب.ظ.
ب؛
بهتر از این نمی شد گفت.
لایکلایک