خدایا !
دعاهایم شده است مثل دعای دعاخوانان .
آبستن هیچ معنایی
و گرفتار غل و زنجیر واژگان .
یا رب یا رب هایی بدون حضور تو .
و اشک هایمان تفاوتی با چکه شیر خراب آب ندارد .
مداح در بند «طیب الله انفاسکم » بعد دعاست
و من اسیر «به به » کامنت ها .
خدایا !
زنجیرهای یارب یا ربمان را بشکن !
با آمدنت.
سپتامبر 14, 2008 در 4:01 ق.ظ.
سلامخوندم، جالب بوديه سر هم يه وبلاگ من بزن خوشحال ميشم.نظر يادت نره.
لایکلایک
سپتامبر 14, 2008 در 5:52 ق.ظ.
آمین!یا درویش!آمدنش را به من هم خبر ده!شاد زی!
لایکلایک
سپتامبر 14, 2008 در 9:57 ب.ظ.
سلام:دعاهایتان ترانه مستجاب باد.بنویسید بیشتر..
لایکلایک
سپتامبر 15, 2008 در 1:15 ق.ظ.
ye vaghtayi nemishe be hamin rahati ja zad moteasefam barat ba in doa haye ruzanat … bash ta sobhe dolatat bedamad bye
لایکلایک
سپتامبر 15, 2008 در 12:05 ب.ظ.
کجا بیاید خدا؟!همینجاست…بنگر…پای آن کاج بلند.من خودت را بگذار و بیا تو
لایکلایک
سپتامبر 17, 2008 در 4:41 ب.ظ.
با آمدنش؟؟؟؟؟ مگر نه اینکه او از رگ گردن به ما نزدیکتره؟؟؟من فکر میکنم این ماییم که از او دوریم!!! «من دعا میکنم که به او برسم! آمین»
لایکلایک