احمد
می ایستد
می افتد
برمی خیزد
می افتد
پا می شود
دو گام
فقط دو گام بر می دارد
می خورد زمین
می خندد
بلند می شود
می افتد
می ایستد
سه گام
و افتادن و…
می خواهد مانند انسان باشد
راه برود
مانند انسان زندگی کند
می افتد
و بر می خیزد
بایست احمدکم
ـــــــــــــــ………..ــــــــــــــــــــ
تلاش احمد برای راه رفتن
جون 4, 2008 در 8:40 ق.ظ.
درود بر شما به سلسله مباحث تاريخ انديشه های سياسی نوين مغرب زمين علاقه منديد؟به روايتهایم سر بزنيد.تا درودی ديگر بدرود.
لایکلایک
جون 5, 2008 در 12:10 ق.ظ.
سلام از نظر شما واقعا سپاسگزارم! آقا شرمنده كردين !!زحمت شد واستون !شوخي كردم ممنون / همون يه كلمه بس بود !!!!!!! هر چند من مفهوم نظرتون رو نفهميدماما نظر من : احمك واسه چي تلاش ميكنه ! تلاش ميكنه كه بشه يه انسان ! بعد كلي تلاش تازه ميفهمه بايد واسه رسوا نشدن همرنگ جماعت حيوان صفت بشه/ ميبينين تلاشهاش همه كشكه
لایکلایک
جون 5, 2008 در 12:20 ق.ظ.
می دود سوی… دور می گردد… میرود سوی … آه می افتد!
لایکلایک
جون 5, 2008 در 1:03 ق.ظ.
من چجوری تو رو ندیدم احمدک جان؟! :دیبه به خوشمان آمدمام وب داریما بهم سر بزن !می شناسیم که ؟! حمید تو سبزوار پاتوق
لایکلایک
جون 6, 2008 در 5:03 ق.ظ.
الهی!
لایکلایک
جون 9, 2008 در 4:49 ب.ظ.
سلاموبلاگ خیلی خوبی دارید!موفق باشید!
لایکلایک
جون 13, 2008 در 2:32 ق.ظ.
همان بهتر که مانند انسان زندگی نکند (ما انسان زندگی کردیم چه تاجی به سر مبارکمان زدیم؟)
لایکلایک
جون 15, 2008 در 6:04 ب.ظ.
سلام چه اسم جالبی روی وبت گذاشتی …….. به من سر بزن خوشحال میشم
لایکلایک